تحلیل تکنیکال روشی برای ارزیابی اوراق بهادار با استفاده از نمودارها و دادههایی مانند قیمت و حجم معاملات است. این نوع تحلیل در تلاش نیست تا ارزش ذاتی اوراق بهادار را بدست آورد بلکه سعی دارد از نمودارها و سایر ابزارها برای تشخیص الگوها استفاده کند و پیشنهاداتی برای آینده ارائه دهد. چه شما به تحلیل تکنیکال باور داشته باشید یا نداشته باشید، از آن استفاده کنید یا نکنید، تکنیکهای سرمایهگذاری کمی وجود دارند که حداقل نیمنگاهی به تحلیل تکنیکال نداشته باشند
چارلز داو در سال ۱۸۵۱ در شهر استرلینگ، ایالات متحده به دنیا آمد. پدر وی کشاورز بود و هنگامی که چارلز ۶ سال بیشتر نداشت از دنیا رفت. چارلز جوان بدون اینکه آموزش بالایی دیده باشد زمانی که فقط ۲۱ سال داشت در شهر ماساچوست به عنوان یک خبرنگار برای روزنامه «اسپرینگ فیلد» کار میکرد. بعدها طی رویدادهایی در روزنامه دیگری با نام “کی یرنان” با “ادوارد دیویس جونز” همکار شد و ایندو پس از مدتی خبرگزاری خودشان را تاسیس کردند و نام آنرا “داو، جونز و شرکا” گذاشتند.
شریک بعدی آنها “چارلز برگ استرسر” یک شخص ماهر در انجام مصاحبه و دریافت گزارشات بود. آنها شروع به انتشار خبرنامهای از اخبار مالی نمودند و در مدت کوتاهی اشتراک خبرنامهشان به بیش از هزار عضو رسید و به عنوان یکی از منابع خبری برای سرمایهگذاران مطرح شدند. با این وجود هنوز مهمترین کارهای آنها در راه بود و شرکا توانستند در چند سال بعد روزنامه «وال استریت ژورنال» را به صورت عمومی درآورند و شاخصهای مختلف داوجونز را برای سنجش عملکرد سهام شرکتها معرفی نمایند.
از «داو» گرچه هیچ کتابی در زمینه تحلیل تکنیکال منتشر نشد، اما او بود که درها را به روی تحلیل تکنیکال باز کرد؛ او با ثبت متوسط بالا و پایین قیمتهای روزانه، هفتگی و ماهانه به مرتبط کردن الگوهای آنها با جریانات بازار پرداخت. سپس شروع به نوشتن مقالاتی در نشریه «وال استریت ژورنال» نمود و همیشه پس از رویدادها، شرح داد که چگونه الگوهای خاصی در بازار به وقوع پیوسته است.
سری مقالاتی که در روزنامه «وال استریت ژورنال» توسط «چارلز داو» منتشر شد براساس سه فرضیه مشهور بود که به نام «نظریه داو» شهرت دارد که در ادامه بررسی میکنیم.
۱ – بازار همهچیز را منعکس میکند (همهچیز در قیمت لحاظ شده است)
۲ – قیمتها براساس روندها حرکت میکنند ( تغییرات قیمت تصادفی نیست)
۳ – تاریخ تکرار میشود (واکنشی تکراری به محرکهای مشابه در بازار نشان داده میشوند)
در ادامه قصد داریم نظریه فوق را مورد بررسی دقیقترین قرار دهیم
در صورتی که افراد این اصل را به درستی و کاملا درک نکرده باشند، شاید یادگیری تحلیل تکنیکال برای آنها امری بیهوده باشد چون تحلیلگران تکنیکال این اصل را مهمترین باور خود میدانند. یک تحلیلگر تکنیکال اعتقاد راسخ دارد فاکتورهای بنیادی، سیاسی، جغرافیایی و همه موارد و اتفاقات دیگر در قیمت یک سهم اثر خود را میگذارد و نیازی به بررسی این موارد نیست و فقط باید به تحلیل نمودار قیمت پرداخت. پس تنها کاری که باقی میماند بررسی حرکات قیمت است که تحلیل تکنیکال دلیل آنرا عرضه و تقاضا میداند. قیمت نیز تابعی از عرضه و تقاضاست و چنانچه تقاضا از عرضه پیشی بگیرد قیمت سهام افزایش و در صورتی که میزان عرضه بیش از تقاضا باشد، قیمت سهام کاهش مییابد.
این رابطه اساس تمام پیشبینیها در بورس است و برداشت تحلیلگران تکنیکال از این اصل به این صورت است که اگر قیمت به هردلیلی رشد داشته پس میزان تقاضا افزایش یافته و هیچ نیازی به بررسی دلایل بنیادی و غیره نیست چون دلایل بنیادی تاثیر خود را گذاشتهاند و اگرهم قیمت ریزش کند، دلایل بنیادی اثر خود را از دست دادهاند. تقریبا همه تحلیلگران تکنیکال اعتقاد دارند عامل تغییر دهنده جهت عرضه و تقاضا، در واقع برآیند تحولات بنیادی و اقتصادی است و همین نیروست که قیمتها را جابهجا میکند و نمودارها به تنهایی عامل رشد یا افت قیمتها نیستند.
بنابراین براساس این اصل یافتن دلیل تغییر جهت قیمت برای تحلیلگر تکنیکال مهم نیست و البته در بسیاری از مواقع نیز در آغاز یک حرکت ناگهانی قیمت، هیچکس به طور قطع و با اطمینان دلیل این تغییر جهت را نمیداند. تحلیلگر تکنیکال از این سوال که دلیل اصلی تغییر قیمت چیست به راحتی صرفنظر میکند چون فقط قیمت و حجم برای او مهم است و روی نمودار و الگوهای قیمت تمرکز دارد چون میداند با استفاده از الگوها میتواند روندها را شناسایی کرده و ثبات آنها را بسنجد.
لازم نیست یک تحلیلگر تکنیکال از بازار بسیار باهوشتر باشد و یا اینکه بتواند پیشبینیهای حیرتانگیزی از آینده ارائه نماید. بلکه با وجود ابزارهای متنوعی که برای بررسی و تحلیل نمودارها وجود دارد، تحلیلگر تکنیکال زمان خرید و فروش سهم را براساس تحلیل خود تشخیص داده و عمل متناسب با آنرا انجام میدهد.
تحلیلگران تکنیکال باور دارند قیمتها براساس روندها حرکت میکنند به معنی اینکه بعد از شکلگیری یک روند، قیمت تمایل دارد در همان جهت و روند قبلی به حرکت ادامه دهد تا زمانی که روند مخالف آن شکل بگیرد. این فرضیه را میتواند بیان دیگری از «قانون اول نیوتن» درباره حرکت دانست و میتوان آنرا به این صورت نیز گفت که قیمتها تا زمانی که عواملی بازدارنده آنها را از روند خود منحرف نکردهاند، تمایل دارند به روند فعلی خود ادامه دهند.
تشخیص روند توسط ابزارهایی که در نرمافزارهای تحلیل تکنیکال در دسترس است انجام میگیرد و تحلیلگر تکنیکال تلاش میکند پیش از اینکه قیمتهای آتی، روند آینده را مشخص کنند، روند را تشخیص داده و عمل مطابق با آنرا انجام دهد تا بتوانند از بازار سود کسب کنند. بیشتر استراتژیهای تحلیل تکنیکال براساس همین فرضیه که قیمتها تمایل به ماندن در روندها دارند بنا شده است.
اصل مهم دیگری که در تحلیل تکنیکال وجود دارد این است که تاریخ (در قالب حرکات قیمت) تمایل دارد تکرار شود. تحلیل تکنیکال برای بررسی حرکات قیمت در بازار و درک روندها از نمودارها و الگوهای قیمت استفاده میکند. با وجودیکه از این نمودارها و برخی از الگوها بیش از ۱۰۰ سال است که استفاده میشود، تحلیلگران تکنیکال هنوز اعتقاد به مناسب بودن آنها دارند چون الگوهایی تکراری را در تحرکات قیمت نشان میدهند.
ذات تکرار شدن قیمتها به روانشناسی بازار نسبت داده شده است، به عبارت دیگر فعالان بازار گرایش دارند واکنشی تکراری به محرکهای مشابه در بازار نشان دهند و قسمت زیادی از مباحث تحلیل تکنیکال و مطالعه بازار، شبیه روانشناسی و بررسی رفتار انسانهاست.
خاطر نشان میسازیم که «چارلز داو» را نمیتوان تنها عامل ترویج تحلیل تکنیکال دانست و افراد دیگری مانند ویلیام پی.همیلتون، رابرت رئا، ادسون گولد و جان مگی در ترویج علم تحلیل تکنیکال نقش به سزایی داشتند.
علم تحلیل تکنیکال، خود به دو دسته کلی دیگر تقسیم میشود:
مشاهده نمودارها و تلاش برای یافتن الگوها، به عنوان تحلیل تکنیکال عینی یا تفسیری شناخته شده است. در این نوع از تحلیل تکنیکال، تحلیلگران میتوانند تفاسیر مختلفی از یک نمودار داشته باشند و ممکن است یک تحلیلگر در تلاش برای درک یک نمودار، به نتیجهای برسد که کاملا متفاوت با دیدگاه یک تحلیلگر دیگر است.
تحلیل تکنیکال عینی را میتوان به دو نوع مختلف تقسیم نمود
– تحلیل براساس اندیکاتورها
– تحلیل براساس قیمتها
از هر دو نوع از این تحلیل به طور وسیعی استفاده میشود و البته لازم نیست که حتما از یکی از آنها استفاده گردد چون هدف هرکدام از این نوع تحلیلها متفاوت است.
در تحلیل تکنیکال ذهنی (یا محاسباتی) نمیتوان تفاسیر متفاوتی ارائه داد، چون تحلیلگران با اعداد و ارقام مشخصی مانند قیمت، حجم و مدلهای محاسباتی (مانند میانگین متحرک) سروکار دارند. متخصصان این علم و معاملهگران روی فرمولها و محاسبات تحلیل تکنیکال ذهنی به توافق رسیدهاند. برخی از افراد عقیده دارند چون با روشهای تحلیل تکنیکال ذهنی نمیتوان تفاسیر مختلف ارائه داد، این روش بسیار کاربردیتر از روش تحلیل تکنیکال عینی است.
در ادامه همراه ما باشید تا مفاهیم پایهای تحلیل تکنیکال را با هم بررسی کنیم.
در تحلیل تکنیکال، نمودارها مشابه سایر نمودارهایی هستند که احتمالا در سایر کسبوکارها مشاهده کردهاید. نمودارها اساسیترین ابزار تحلیلگران تکنیکال هستند، نمودار به زبان ساده ارائهای گرافیکی از یک سری قیمت یا داده در بازه زمانی انتخاب شده است. برای مثال، یک نمودار ممکن است قیمت سهم شرکت X را در یک بازه زمانی یکساله نمایش دهد؛ در این نمودار هر نقطه بیانگر قیمت بسته شدن سهم در همان روز است. اگر تایم فریم این نمودار هفتگی باشد هر نقطه نمایانگر قیمت آخرین معامله آن سهم در هفته موردنظر خواهد بود.
نمودارهایی که برای نمایش اطلاعات قیمت سهام به وسیله نرمافزارها نمایش داده میشود معمولا در سه نوع زیر است.
۱ – نمودار خطی
نمودارهای خطی سادهترین و قدیمیترین نوع نمایش اطلاعات قیمت با نمودار هستند. این نمودارها از نقاطی که آخرین قیمت سهام در بازه مشخص را نشان میدهند و بهم وصل شدهاند تشکیل شده است. گاهی اوقات در زمانهایی که بینظمی در بازار زیاد شده است جهت حذف نوسانات زیاد از نمودار خطی استفاده میشود.
۲ – نمودار میلهای
یکی از معمولترین و رایجترین نمودارهایی است که تحلیلگران تکنیکال از آن استفاده میکنند و شامل یک میله عمودی میشود که از پایینترین قیمت تا بالاترین قیمت سهام را نشان میدهد. در کنار این میله، خطی در سمت راست آن قرار دارد که قیمت بسته شدن سهم و خط سمت چپ میله نیز نمایانگر قیمت بازشدن سهم است.
برخی تحلیلگران تکنیکال معتقدند که قیمت بستهشدن یا پایانی سهام، مهمترین قیمت در روند معاملات است و بنابراین، صرفا قیمت بسته شدن را ترسیم میکنند.
۳ – نمودار شمعی
به این نوع نمودارها، نمودارهای شمعی ژاپنی نیز گفته میشود و در بورس ایران رواج و استفاده زیادی دارد. نمودار شمعی دارای دو قسمت اصلی است، یکی بدنه و دیگری سایههای بالا و پایین. بدنه سیاه در شمع (یا در برخی نرمافزارها رنگ قرمز) به این معنی است که قیمت بستهشدن، از قیمت باز شدن پایینتر بوده و بدنه سفید (یا در برخی نرمافزارها سبز) به این معنی است که قیمت بستهشدن سهم از قیمت بازشدن بالاتر بوده است. سایه پایین شمع نشانگر پایینترین قیمتی است که سهم به آن رسیده و سایه بالا نیز بالاترین قیمتی که سهم به آن رسیده را نمایش میدهد.
در زیر نمودار ساده قیمت سهام ایران خودرو را مشاهده میکنید.
همانطور که ملاحظه میفرمایید پایین نمودار ماههای سال مشخص است و خط X در نمودارهای سهام همیشه تاریخ و زمان را نشان میدهد. خط Y سمت راست نیز در نمودار قیمت سهام را مشخص میسازد. با نگاه به خط افقی و خط عمودی میتوان قیمت سهم را در تاریخی مشخص متوجه شد، مثلا در ۲۲ آذر قیمت سهم در حوالی ۲۶۷ -۲۶۸ تومان بوده است.
تایم فریم (دوره زمانی) در نمودار
احتمالا این عبارت را در تحلیلهای تکنیکال شنیده یا خواندهاید. در خواندن نمودارها باید به جزییاتی مانند تایم فریم توجه نمایید چون اطلاعات قابل ارائه توسط نمودار در تایمفریمهای مختلف تغییر میکند. تایم فریم به زبان ساده یعنی دوره زمانی که هر جزء روی نمودار (هرنقطه، شمع یا میله) آنرا نمایش میدهد. به طور مثال در نمودار با تایم فریم روزانه، هر نقطه، میله یا شمع روی نمودار نمایانگر یک روز و در نمودار با تایم فریم هفتگی، هر نقطه یا شمع روی نمودار نمایانگر یک هفته از معاملات سهام است.
در اکثر نرمافزارهای تحلیل تکنیکال تایم فریمها را میتوان معمولا از چنددقیقه تا ماهانه تنظیم نمود. تایم فریمهای کوتاهمدت مانند دقیقهای و ساعتی، برای معاملات کوتاهمدت و به اصطلاح نوسانگیری استفاده میگردند و هرچقدر تایم فریم بزرگتر باشد (مثلا هفتگی یا ماهانه) مقیاس زمانی تحلیل نیز بیشتر خواهد بود.
روند، یکی از مفاهیم مهم و اساسی در تحلیل تکنیکال است. مفهوم روند در تحلیل تکنیکال چندان تفاوتی با معنی آن در سایر زمینهها ندارد. در هر نموداری احتمالا متوجه شدهاید که قیمت تمایل ندارد که در یک خط مستقیم حرکت کند بلکه با بالا و پایینها همراه و در حرکت است. در تحلیل تکنیکال، حرکت قیمت به سمت بالا و پایینها تشکیل یک روند را میدهد.
برای مثال، یک روند صعودی شامل دنبالهای از قلههایی بالاتر از قلههای قبلی و درههای بالاتر از درههای قبل میشود و یک روند نزولی شامل درههایی پایینتر از درههای قبلی و قلههایی پایینتر از قلههای قبلی است. براساس علم تحلیل تکنیکال، روندها به سرمایهگذاران کمک میکنند تا مسیر احتمالی آینده قیمت و بازار را پیشبینی نمایند.
حالا که مفهوم روند را درک کردید، مفهوم مهم بعدی حمایت و مقاومت است. اغلب میشنوید که در تحلیلهای تکنیکال انجام شده توسط دیگران از حمایت و مقاومت و تقابل بین خریداران و فروشندگان یاد میشود. حمایت سطحی از قیمت است که قیمت تمایل ندارد از آن پایینتر برود. از طرف دیگر، مقاومت سطحی از قیمت است که قیمت تمایلی به افزایش از آن ندارد.
به این خاطر ذکر شد قیمت “تمایل ندارد” چون همیشه احتمال شکسته شدن سطوح حمایت و مقاومت وجود دارد و بازار به ما آموخته است که سطح حمایت و مقاومتی را نمیتوان بطور قطع و یقین، مانعی برای افزایش و یا کاهش قیمت دانست.
این سطوح حمایت و مقاومت مفاهیم مهمی در بحث روانشناسی بازار و عرضه و تقاضاست. سطوح و محدودههای حمایت سطوح و محدودههایی هستند که بیشتر معاملهگران و فعالان در بازار تمایل دارند سهم را خریداری نمایند و سطوح و محدودههای مقاومت سطوح و محدودههایی هستند که بیشتر معاملهگران و فعالان در بازار تمایل دارند سهم را در آن نقطه به فروش رسانند. زمانی که این سطوح شکسته میشود، عرضه و تقاضا که عامل حرکات قیمت است تغییر یافته است و به احتمال قوی سطوح جدیدی از حمایت و مقاومت شکل میگیرد.
نوعی از سطوح حمایت و مقاومت که در بازارهای جهانی نیز دیده میشود، قیمتهای رند هستند. اعدادی مانندی ۱۰۰ ، ۲۰۰ ، ۳۰۰ ، ۴۰۰ ، ۱۰۰۰ و اینگونه اعداد رند معمولا ارقام مهمی به شمار میروند چون اغلب منعکسکننده نقطه عطف روانی میباشند چون معاملهگران در این نقاط معمولا سفارشات خرید و فروششان را قرار میدهند. خریداران اغلب تعداد زیادی سهام را در قیمتهای رند مانند ۱۰۰۰ تومان خریداری میکنند و باعث میشوند قیمت به این سطوح واکنش نشان دهد و کاهش بیشتر قیمت سهم با دشواری همراه باشد.
از طرف دیگر، فروشندگان نیز روی اعداد رند، اهداف قیمتیشان را تعیین کردهاند و به هر حال تمایل بیشتری به فروش وجود دارد که به نوبه خود باعث میشود قیمت به این سطوح واکنش نشان داده و افزایش بیشتر قیمت با دشواری همراه گردد. پس فشار فروش یا فشار خرید است که باعث میشود در بیشتر مواقع این سطوح حمایت و مقاومت نقاط روانی حساسی به شمار آیند.
زمانی که یک سطح حمایت یا مقاومت شکسته میشود، نقش آنها تغییر میکند. اگر قیمت به زیر سطح حمایت سقوط کند، آن سطح حمایت قبلی به سطح مقاومت تبدیل میگردد و اگر قیمت به بالای سطح مقاومت نفوذ نماید آن سطح به عنوان یک سطح حمایت جدید عمل میکند. برای اینکه تغییر نقش سطوح حمایت و مقاومت معتبر باشد، مهم است که عبور قیمت از سطوح حمایت یا مقاومت با قدرت همراه باشد.
حجم معاملات به زبان ساده تعداد سهام یا قرارداد یا اوراق بهاداری است که در یک دوره زمانی خاص (مثلا طی یک روز) معامله شده است. هرچقدر حجم بالاتر باشد، فعال بودن آن سهم یا اوراق بهادار بیشتر است. برای تشخیص تغییرات حجم معاملات (بالا یا پایین شدن)، تحلیلگران میلههای حجم که معمولا در زیر نمودارها نمایش داده میشود را بررسی میکنند. میله حجم معاملات نشان میدهد در بازه زمانی مشخص، چه تعداد سهم مورد معامله قرار گرفته است و روند آنها را مانند قیمت میتوان متوجه شد.
حجم یکی از جنبههای مهم در تحلیل تکنیکال است زیرا از آن میتوان برای تایید روندها و الگوهای قیمتی یاری جست. هر تغییر قیمتی چه به سمت پایین باشد یا بالا اگر با حجم بالاتری نسبت به سابق همراه باشد به عنوان یک حرکت قویتر و قابل اتکاتر در نظر گرفته میشود. بنابراین اگر شما در حال جستجوی تحرکات قیمتی بزرگ هستید، باید حجم را نیز بررسی کنید تا ببینید این حرکت تا چه اندازه قدرتمند است.
فرض کنید یک سهم پس از یک روند نزولی طولانی، در یک روز ۵ درصد افزایش قیمت داشته است. آیا این یک نشان از بازگشت روند دارد؟ اینجاست که حجم معاملات به کمک معاملهگران میآید. اگر حجم معامله آن روز نسبت به متوسط حجم روزانه بالاتر باشد، احتمال اینکه بازگشت روند واقعی باشد قوت میگیرد. از طرف دیگر بودن حجم معامله حتی زیر متوسط حجم، نشان میدهد که هنوز باور کافی برای پشتیبانی از بازگشت روند و قیمت در بازار وجود ندارد.
از این رو، حجم باید همراه با روند حرکت کند. اگر روند صعودی در حال تشکیل باشد، قیمت نیز باید افزایش یابد ( و برعکس ). اگر رابطه قبلی بین حجم و قیمت (افزایش حجم) شروع به بهم خوردن کند، نشانه به وجود آمدن ضعف در روند است. برای مثال اگر سهم در یک روند صعودی باشد و در روزهای مثبت، حجم معاملات کمتری را شاهد باشیم، نشانه این است که روند شروع به از دست دادن قدرت خود کرده و به احتمال قوی به زودی به پایان میرسد.
در ادامه به بررسی اولیه سایر نظریه های تحلیل تکنیکال می پردازیم.
رالف نلسون الیوت در سن ۶۸ سالگی در حالیکه از کمخونی رنج میبرد شروع به پیشبینی بازار سهام کرد. صرفنظر از اینکه بسیاری از مردم شروع کار او را بسیار دیر میدانند او توانست تاثیر بزرگی روی دنیای سرمایهگذاری بگذارد؛ او تئوری امواج الیوت را در اواخر ۱۹۲۰ توسعه داد. وی عقیده داشت که بازار برخلاف تصور عموم بینظم نیست و در واقع دارای چرخههایی تکرارشونده است و کشف کرد که این امواج بازار نتیجه واکنش سرمایهگذاران به تاثیرات خارجی یا نتیجه وضعیت روانی غالب آنهاست. الیوت به این نتیجه رسید که امواج نزولی و صعودی بزرگ بازار همیشه به صورت الگوهایی تکرارشونده هستند که خود به امواج کوچکتری تقسیم میشوند.
تئوری امواج الیوت تاحدودی براساس «نظریه داو» است. به خاطر طبیعت فراکتالی بازار، الیوت قادر بود تا نوسانات و موجهای بازار را با جزییات خیلی بیشتری مورد مطالعه قرار دهد.
کلیات نظریه امواج الیوت
– در پس هر کنش در بازار یک واکنش خواهد آمد.
– روند اصلی دارای ۵ موج است که پس از آن سه موج اصلاحی خواهد بود.
– پنج موج صعودی و سه موج اصلاحی یک چرخه را تشکیل میدهند.
– این ۵ و ۳ موج تبدیل به زیرموجهایی از موجهای بزرگ بعدی میشوند.
– اساس الگوی امواج ۵ تایی و ۳ تایی ثابت باقی میماند، البته طول امواج ممکن است متغیر باشد.
بعد از رالف نلسون الیوت
پس از مرگ نظریهپرداز امواج الیوت در سال ۱۹۴۸ میلادی، استفاده از اصول امواج الیوت در بین سایر تکنیکالیستهای بازار و متخصصان مالی ادامه یافت و پیشبینیها بر آن اساس به سرمایهگذاران ارائه میشد. «چارلز کالینز»، شخصی بود که کتاب “اصول امواج الیوت” را منتشر کرد و تئوری امواج الیوت را به فعالان «وال استریت» شناساند. او باعث شد نام «رالف نلسون الیوت» به پاس خدماتش به تحلیل تکنیکال همردیف نام «چارلز داو» (نظریهپرداز تحلیل تکنیکال) قرار گیرد.
«همیلتون بولتون»، پایهگذار بانک (Credit Analyst) نیز از افرادی بود که به شناختهشدن امواج الیوت کمک شایانی کرد. او تحلیل امواج الیوت را از طریق الحاقیههای تحلیل بازار به خوانندگان بسیاری در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی معرفی نمود. همچنین کتاب “اصول امواج الیوت در رفتار بازار سهام” نوشته اوست. بولتون اصول امواج الیوت را به «آ. جی. فراست» (A.J. Frost) معرفی نمود؛ «فراست» شخصی بود که بصورت هفتگی تفسیرهای اقتصادی خود را روی شبکه «فاینانشیال نیوز» در سالهای ۱۹۸۰ میلادی ارائه میداد. «فراست» در طول زندگی خود خدمات ارزندهای به امواج الیوت نمود و امروزه انجمن تحلیل تکنیکال کانادا جایزه یادبود «آ. جی. فراست» را به اشخاصی که در زمینه تحلیل تکنیکال مشارکت گستردهای داشتهاند اهدا میکند. اولین جایزه یادبود فراست در سال ۱۹۹۹ به «رابرت پریچر» (نویسنده کتاب اصول امواج الیوت) اهدا شد.
«ویلیام دلبرت گن» را میتوان اسرارآمیزترین معاملهگر تاریخ نام گذاشت. مشهور است که او با استفاده از هندسه، طالعبینی و ریاضیات باستانی میتوانسته بازارهای مالی و حتی رویدادهای تاریخی را با دقتی باورنکردنی پیشبینی کند.
«ویلیام دلبرت گن» در مزرعهای در تگزاس ایالات متحده در ۶ ژوئن ۱۸۷۸ میلادی به دنیا آمد، او اولین فرزند از ۱۱ فرزند پدری کشاورز بود. «گن» به خاطر کار در مزرعه خانوادگی، وارد دبیرستان نشد. او از جمله پیروان فرقه «باپتیست» (از شاخههای مسیحیت) به شمار میرفت و در طول زندگی خود همواره بر اعتقادات مذهبی خود پایبند ماند.
دوران حرفهای معاملهگری «گن» با کار در یک کارگزاری در «تکزارکانا» ( شهری در ایالت تگزاس Texarkana) آغاز شد و به طور همزمان در مدرسهای نیز بصورت شبانهروزی تحصیل میکرد. «گن» با «رنا میاسمیت» ازدواج کرد و حاصل آن دو دختر بود. در سال ۱۹۰۳ به نیویورک نقل مکان نمود و شرکت کارگزاری خود را با نام «W.D. Gann & Co» راهاندازی کرد.
فعالیت نویسندگی وی در سال ۱۹۱۹ و در سن ۴۱ سالگی با نوشتن مقالاتی روزانه در مورد بازار آغاز شد، او همچنین پیشبینیهایی از بورس سهام و بورس کالا ارائه میداد. در سال ۱۹۲۴ اولین کتاب خود را با نام “truth of the stock tape” منتشر نمود. «گن» جمعا ۱۰ کتاب نوشته است. در مورد نظریه گن در ایران تا جایی که اطلاع یافتیم تنها یک کتاب با نام “کتاب نظریه گن و الگوهای قیمت، زمان” توسط علی قهرمانی ترجمه شده است.
نظرات «گن» در مورد بازار
«گن» اعتقاد داشت که هراتفاقی که در بازار روی میدهد، دارای نقاط مرجع تاریخی است و اساسا هرچیزی که قبلا رخ داده است مجددا تکرار خواهد شد. او هندسه باستانی و طالع بینی را مطالعه کرد تا درک کند چگونه رویدادهای بازار و ارقام مشخص در طول دورههای مختلف تکرار شدهاند. درباره این چرخهها و دورهها «گن» اظهار داشت: «برای رسیدن به موفقیت باید به مطالعه سوابق و گذشته ادامه داد، زیرا بازار آینده، تکراری از رویدادهای گذشته خواهد بود. اگر من اطلاعات را داشته باشم، میتوانم با مطالعه چرخهها بگویم که یک رویداد خاص در چه زمانی در آینده روی خواهد داد. تنها دلیل محدودیت در پیشبینی آینده (که براساس قوانین دقیق ریاضیات صورت میگیرد)، کمبود دانش صحیح درباره تاریخ گذشته است.»
او چرخههای مهمی را کشف کرده بود و مشاهده نمود چرخه ۶۰ ساله از اهمیت به سزایی برخودار است. «گن» اظهار داشت: «این چرخه بزرگترین و مهمترین چرخه است که هر از ۶۰ سال یا در انتهای سومین چرخه ۲۰ ساله تکرار میشود. اهمیت این چرخه را زمانی خواهید دید که به دوران جنگ در سالهای ۱۸۶۱ تا ۱۸۶۹ و هراس ناشی از آن و همینطور بزرگترین بازار صعودی که ۶۰ سال بعد از ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۹ رخ داد اشاره کنیم و هراس مجددی که در ادامه آن آمد. اینها دقت و ارزش این چرخه زمانی ثابت میکند.»
در نوامبر سال ۱۹۲۸، «گن» گزارش سالانهای برای سال ۱۹۲۹ میلادی منتشر کرده و پیشبینی نمود که بازار بزرگ صعودی آن دهه در تاریخ ۳ سپتامبر ۱۹۲۹ به پایان خواهد رسید (سقوط بزرگ بورس نیویورک در واقع ۵۰ روز بعدتر از پیشبینی «گن» در تاریخ ۲۴ اکتبر همان سال روی داد) او همچنین تاکید زیادی روی چرخه ۹۰ ساله داشت و طرفداران «گن» بر همین اساس اعتقاد دارند که ۹۰ سال بعد از سال ۱۹۲۹ (به عبارتی سال ۲۰۱۹ میلادی) یک بحران اقتصادی و ریزش احتمالی بازار در پیش خواهد بود. اعتقاد به وجود یک چرخه کوچک ۱۴۴ ماهه نیز وجود دارد و فاصله بین سال ۲۰۰۷ (که شاهد ریزش بازار و بحران اقتصادی بودیم) تا ۲۰۱۹ نیز به همین میزان است.
نکته قابل توجه این است که در نوشتههای او ابهام وجود دارد و برخی از افراد در تلاش برای رمزگشایی نوشتههای او هستند. برخی از دیدگاههای واضحتر و شفافتر «گن» به طور معمول امروزه در تحلیل تکنیکال استفاده میشود و اغلب در بیشتر نرمافزارهای تحلیلی و معاملاتی وجود دارد. از جمله ابزارهای «گن» در نرمافزار تحلیل تکنیکال Gann Box ، Gann Square و Gann Fan هستند.
«گن» دارای منتقدان و طرفداران بسیاری میباشد. از جمله «الکساندر الدر»، نویسنده کتاب Trading for a living (زندگی از راه دادوستد در بازارهای مالی، نشر چالش) از جمله کسانیست که دید چندان خوبی نسبت به «گن» ندارد و او را شخصی میداند که فقط قصد فروش کتابها و دورههایش را داشته است. با وجودیکه بسیاری از چیزها در مورد «گن» مبهم باقی ماند، اما «ویلیام دلبرت گن» نقش مهمی در ترویج تحلیل تکنیکال ایفا کرد و نام خود را به عنوان یکی از افراد مشهور در بازارهای مالی در تاریخ ثبت نمود.
لئوناردو فیبوناچی با نام اصلی «لئوناردو دا پیزا» یکی از بزرگترین ریاضیدانان اروپا در حدود سال ۱۱۷۵ میلادی در شهر پیزا متولد شد. پدر وی تاجری ثروتمند بود و مسافرتهای بسیاری انجام میداد. فیبوناچی نیز به همراه پدر در این مسافرتها حضور داشت و در اطراف دریای مدیترانه با تاجران بسیاری ملاقات میکرد و سیستم محاسبه آنها را میآموخت. او به زودی دریافت که سیستم حساب هندی-عربی دارای مزایای زیادیست و بر همین اساس در سال ۱۲۰۲ میلادی کتابی با نام ( Liber Abaci یا کتاب حساب) را تکمیل کرد، این کتاب سیستم اعداد هندی-عربی را در اروپا به محبوبیت رساند.
اعداد فیبوناچی
اعداد فیبوناچی رشتهای از اعداد هستند که در آنها، عدد بعدی با محاسبهی مجموع دوعدد قبلی بدست میآید (غیر از دو عدد اول). این اعداد به نام «لئوناردو فیبوناچی» نام گذاری شدهاست. داستان کشف اعداد فیبوناچی جالب توجه است، در دوران حیات «فیبوناچی»، مسابقات ریاضی در اروپا بسیار مرسوم بود در یکی از همین مسابقات که در سال ۱۲۲۵ در شهر پیزا توسط امپراتور برگزار شده بود «لئوناردو فیبوناچی» توانست مسئلهای را که در مورد زاد و ولد خرگوشها بود حل نماید و به دنباله زیر برسد که بعدا به “دنباله فیبوناچی” مشهور شد:
۱, ۱, ۲, ۳, ۵, ۸, ۱۳, ۲۱, ۳۴, ۵۵, ۸۹, ۱۴۴, ۲۳۳, ۳۷۷, ۶۱۰, ۹۸۷, ۱۵۹۷, ۲۵۸۴,…
فیبوناچی با حل این مسئله از راهحل فوق دنباله حاصل را به جهان ریاضیات معرفی نمود. خواص شگفتانگیز و کاربردهای فراوان اعداد فیبوناچی تا به امروز نه تنها نظر ریاضیدانان بلکه دانشمندان بسیاری از رشتههای دیگر را به خود جلب کرده است. گفته میشود که این نسبتها و دنباله فیبوناچی به وفور در طبیعت یافت میشود. در هر حال، چیزی که مهم است این است که بدانیم چگونه این دنباله میتواند در تحلیل تکنیکال به ما کمک کند.
فیبوناچی در تحلیل تکنیکال
فیبوناچی اصلاحی یکی از ابزارهای پرطرفدار در بین تحلیلگران تکنیکال است و در پیشبینی سطوح واکنشی بعد از افزایش یا کاهش در قیمت کاربرد مهمی دارد. سطوح مهم فیبوناچی اعداد ۶۱٫۸ درصد، ۵۰ درصد و ۲۸ درصد هستند.
«آلن هال اندرو» بیشتر برای توسعه ابزار “چنگال اندرو” در تحلیل نمودارها شهرت دارد اما در واقع خدمات وی به تحلیل تکنیکال، بسیار بیشتر از توسعه این ابزار است.
زمان تولد «آلن اندرو» دقیقا مشخص نیست، او پسر یک مشاور سرمایهگذاری بود و به همین جهت در خانوادهای بزرگ شد که صحبت درباره بازارهای مالی یک رویه روزانه بود. «آلن اندرو» باهوش بود و به خوبی ارزش تحصیلات بالا را درک مینمود؛ از دانشگاه هاروارد و MIT فارغالتحصیل شد و مدتی برای پدرش کار میکرد. مشهور است که او توانست در ۴ سال اول سرمایهگذاریاش با توسل به دانش بالایش در ریاضیات، یک میلیون دلار سود بدست آورد. (این مبلغ برای بیشتر از ۸۰ سال پیش مبلغ زیادی بود)
پس از بازنشستگی از جایگاه خود به عنوان مدرس از دانشگاه میامی فلوریدا، «آلن اندرو» تصمیم گرفت در کنار مدیریت سرمایهگذاریهای خود، به دیگران نیز درباره سرمایهگذاری آموزش دهد؛ به همین خاطر شروع به انتشار خبرنامههایی نمود که افراد میتوانستند در آن عضو شوند و از طریق پست آنرا دریافت کنند. مطالب این خبرنامه روی تحلیل تکنیکال و روشهای معاملهگری که توسط خودش توسعه یافته بود تمرکز داشت.
در نهایت «آلن هال اندرو» شروع به فروش دورهای ۶۰ صفحهای با نام (The Action-Reaction ) کرد که در بین سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰ با قیمت ۱۵۰۰ دلار در دسترس بود. روش توضیح داده در دوره با نام (The Median Line Method) شناخته میشد.
شکل ظاهری چنگال اندرو همانطور که از نام آن پیداست مانند چنگال است. هدف اصلی از رسم چنگال اندرو یافتن سطوح حمایت و مقاومت است، «آلن اندرو» اعتقاد داشت خطوط روند کلاسیک که در نمودار رسم میشوند کارایی زیادی در بازارها ندارد و رسم خطوط روندی که از پیوتهای بیشتری عبور میکنند، کاربردیتر خواهد بود. همچنین میبایست برمبنای خط مرکزی چنگال، تمامی نوسانات قیمت را در دو کانالی که در دوسمت خط مرکزی است داشته باشیم.