معادل Bid و Ask را در فارسی میتوان پیشنهاد (Bid) و درخواست (Ask) دانست.
با بررسی معادلها و اصطلاحاتی که دیگران برای اشاره به این دو کلمه داشتند توصیه میکنیم معادل عبارت Bid-Ask Spread را در فارسی، “اسپرد پیشنهاد خرید و ادامه مطلب ...
قرارداد برتن وودز یا Bretton Woods Agreement یکی از سیستمهای پولی و مدیریت نرخ برابری ارزها بود که در سال 1944 میلادی مقرر شد.
توسعه و طراحی این قرارداد در مرکز مالی و پولی سازمان ملل در ایالت نیوهمپشایر در تاریخ 1 جولای 1944 آغاز شد و تا 22 این ماه بطول انجامید.
از نتایج چشمگیر این قرارداد میتوان به افتتاح صندوق بین المللی پول، افتتاح بانک توسعه جهانی و پیشنهاد سیستم برابری نرخ ارز بر اساس سیستم نرخ برابری “ثابت مدیریت شده” (Adjustable Pegged) در مقابل سیستم استاندار طلا شده اشاره نمود.
در این سیستم، نرخ برابری ارزها بر اساس ذخیره طلای کشور ارزیابی شده بود ولی برخلاف سیستم استاندارد طلا، صندوق بینالمللی پول دارای حق مداخله در مواقع ضروری (عدم تعادل ترازهای تجاری و مالی کشور) بود.
همانطور که اشاره شد یکی از پیشنهادات اصلی قرارداد برتنوودز پیشنهاد تبدیل ارزهای مختلف به یکدیگر برای اهداف تجاری بود.
پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال 1945، کشورهای اروپایی و سایر کشورهایی که از نیاز به بازسازی پس از جنگ داشتند دورهای طولانی از بازسازی را شروع نمودند.
در ابتدای این دوره طلا بعنوان پشتوانه اصلی ارز کشورها بود ولی با گذشت زمان دلار آمریکا بطور قابل توجهی تقویت شد و بعنوان جایگزینی جدید برای طلا در بسیاری از بانکهای مرکزی دنیا قرار گرفت.
بیشتر اقتصاددانان معتقدند که نظام برتن وودز از زمان اجرا در پایان جنگ جهانی دوم تا اواسط دههٔ 1960 به خوبی عمل کردهاست.
تجارت جهانی در خلال این دوره رشد کمابیش شتابانی داشتهاست و کشورهای عمده اروپایی بیشتر محدودیتهای ارزی بعد از جنگ خود راتا سال ۱۹۵۸ لغو کردند.
افزون بر این، ژاپن و اروپا خرابیهای بر جای مانده از جنگ جهانی دوم را بازسازی کردند و رشد اقتصادی در دنیا حاصل شد.
با این که در ظاهر موفقیتهایی به دست آمده بود اما برخی مشکلات مهم در نظام برتون وودز بروز یافت که سرانجام منجر به فروپاشی آن شد.
دلایل فروپاشی نظام برتن وودز را میتوان به صورت زیر طبقهبندی کرد:
طراحان نظام برتن وودز تصور میکردند که طلا دارایی اولیهٔ ذخیرهٔ بینالمللی خواهد بود. اما عرضه طلا در اقتصاد جهانی فقط با نرخ 1 تا 1.5 درصد در سال در حال رشد بود، با این که تجارت جهانی در دهه 1960 با نرخی نزدیک به 7 درصد در سال رشد میکرد؛ بنابراین نگرانیهایی بروز کرد که ممکن است که ذخایر طلا به سرعتی که برای رودررویی با کسری تراز پرداختها لازم است رشد نکند.
اگر ذخایر طلا متناسب با کسری تراز پرداختها رشد نکند این ریسک وجود داشت که کشورها از محدودیتهای تجاری از قبیل تعرفههای گمرکی برای کاهش کسری تراز پرداختهای خود استفاده کنند که این سیاستها میتوانستند سود برآمده از تجارت و نرخ رشد اقتصاد جهانی را کاهش دهند.
به دلیل تضمین طلا، دلار محور نظام بود زیرا آمریکا حاضر بود طلا را در قیمت هر اونس 35 دلار خریداری یا به فروش رساند.
لیکن دلارهای نگهداری شده توسط بانکهای مرکزی اروپا به میزان بیشتری در مقایسه با موجودی طلای آمریکا شروع به افزایش کرد.
این موجودی طلا نیز به دلیل کسری ترازپرداختهای آمریکا در حال کاهش بود. اگر تمام بانکهای مرکزی اروپایی تصمیم میگرفتند تمام دلارهای خود را به طلا تبدیل کنند آمریکا طلای کافی برای تبدیل این دلارها نداشت.
علاوه بر این سپردههای دلاری بیشتری نیز بیرون از آمریکا در دست افراد خارجی بود که به دلارهای اروپایی معروف شد.
صاحبان این سپردهها نیز میتوانستند خواستار تبدیل دلار به طلا شوند؛ بنابراین نوعی بیاعتمادی نسبت به دلار به وجود آمد. یعنی سلب اعتماد از چیزی که ذخیره اصلی نظام پولی شده بود.
این مسئله به این حقیقت مربوط میشد که در عملکرد واقعی نظام برتن وودز کشورها کسری یا مازاد تراز پرداختهای خود را تمدید کرده بودند.
این موضوع به ویژه برای آمریکا که با کسری تراز پرداختها و آلمان غربی که با مازاد تراز پرداختها روبرو بودند صادق بود. به نظر میرسد سازوکار تعدیل اثربخشی وجود نداشتهاست زیرا نیروهای خودکار عدم تعادلها را برطرف نمیکردند.
در پانزده اوت سال 1971 رخداد مهمی در خصوص عملکرد برتن وودز روی داد.
در آن سال به دلیل ادامه کسری تراز پرداختها، افزایش تورم و کاهش رشد اقتصادی، نیکسون رئیس جمهور وقت آمریکا قابلیت تبدیل دلار به طلا را لغو کرد.
این کار به مفهوم کنار گذاشتن محور اصلی نظام برتن وودز بود.
تبدیلناپذیری دلار به طلا یک تغییر سیاست کلیدی بود. زیرا ماهیت نظام را دگرگون کرد. بدون تضمین طلا هیچ تکیهگاهی برای ارزش دلار وجود نداشت.
بانکهای مرکزی خارجی با این مشکل روبرو بودند که آیا آنها باید به خرید و فروش دلار با ارزشهای برابری رسمی پیشین ادامه دهند یا خیر. بعد از این اقدام، آشفتگی بسیاری در نظام پولی بینالمللی پدید آمد.
در دسامبر سال 1971 نمایندگان کشورهای پیشرفته صنعتی درواشنگتن در مؤسسه اسمیت سونیین به منظور ایجاد یک سری ترتیبات تازه نرخ ارز، تشکیل جلسه دادند و با افزایش قیمت هر اونس طلا از 35 دلار به 38 دلار موافقت کردند.
به عبارت دیگر ارزش دلار 9 درصد کاهش یافت.
ارزش مارک آلمان و ین ژاپن به ترتیب 13 و 17 درصد افزایش یافت.
افزون بر این، دامنه مجاز نوسانات از 1 به 2.25 درصد افزایش یافت.
بدین ترتیب نرمش بیشتری در نرخ ارز از آنچه که در ترتیبات برتن وودز مجاز مطرح شده بود اعلام گردید.
در ژوئن سال 1972 انگلستان پوند را شناور کرد.
در اوایل سال 1972 شش کشور اصلی بازار مشترک اروپا یعنی بلژیک، فرانسه، ایتالیا، لوکزامبورگ، هلند و آلمان غربی نیز پولهای خود را نسبت به دلار شناور کردند.
با توجه به کسریهای عظیم تراز پرداختهای آمریکا در سال 1972 بار دیگر این احساس پدید آمد که قرارداد اسمیت سونیین نیز چندان راهگشا نیست و باز هم نیاز به کاهش ارزش دلار خواهد بود.
این پیشبینی منجر به انجام سوداگری ارزی به زیان دلار شد و در فوریه سال 1973 ارزش دلار آمریکا بار دیگر در برابر طلا کاهش داده شد. بهطوریکه قیمت هر اونس طلا به 42.22 دلار افزایش یافت. بدین ترتیب در مارس 1973 نظام برتن وودز فروپاشید و نظام نرخ ارز شناور مدیریت شده پدید آمد.