تغییرات نرخ ارز و مخصوصاً دلار، همواره تاثیراتی را بر اقتصاد جوامع مختلف از جمله ایران داشته است. از طرف دیگر این تغییرات، خود متاثر از مباحث اقتصادی و سرمایهگذاری است. نرخ ارز از مهمترین عوامل موثر بر قیمت سهام در بورسهای معتبر جهان است. در این مطلب قصد داریم گذری داشته باشیم بر متغیرهایی که بر نرخ داخلی ارز تاثیر میگذارند و تاثیرپذیری قیمتهای بورس اوراق بهادار تهران و به طور کلی اقتصاد ایران از این نرخ را بررسی نماییم.
نرخ ارز را میتوان ارزش برابری یک واحد پول خارجی به پول داخلی دانست (رحمانی، ۱۳۹۴). به طور کلی، چالشهای سیاسی جهان همانند جنگهای جهانی و تحریمها، وقایع و پدیدههای اقتصادی نظیر رکود، رونق و تورم و قیمتهای جهانی مثل قیمت طلا، عوامل اجتماعی مانند افزایش جمعیت و رواج مصرفگرایی و حتی عوامل فرهنگی، بر نرخ برابری واحد پول آن کشور با واحد پول دیگر مناطق جهان تاثیر به سزایی دارد. در کشورهایی که گردش ارز در آنها آزاد است و دولت و بانک مرکزی در تعیین نرخ ارز دخالتی ندارند، عرضه و تقاضا قیمت ارز را تعیین میکند. اما در برخی کشورها بنا به ملاحظات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، دولت و بانک مرکزی در تعیین نرخ ارز تاثیر بسیار دارند و یک نظام کنترلی را شکل میدهند.
در علم اقتصاد پایین نگهداشتن ارزش پولی یک کشور، در صورتی میتواند به بهبود وضعیت اقتصادی آن کشور بیانجامد که تولیدات آن از حالت تک محصولی خارج شود تا کشورهای دارای واحد پول قدرتمندتر جهت خرید کالاهای کشور مذکور ترغیب شوند. این تئوری، سیاست کشور چین در سالیان گذشته برای تصاحب بازارهای جهانی بود که تا حد بسیار زیادی با موفقیت پیادهسازی شد و کالاهای چینی بازارهای جهانی را تصاحب کردند. اما در کشورهای تک محصول نظیر اقتصاد نفت محور ایران، تضعیف پول ملی نه تنها باعث افزایش صادرات نمیشود، بلکه در صورت عدم مدیریت صحیح به دلیل افزایش تورم، به کاهش قدرت خرید اقشار مختلف خواهد انجامید. به همین دلیل است که دولتهای مختلف با اتخاذ سیاستهای ضد تورمی در جهت افزایش قدرت پول ملی برمیآیند که البته این سیاست نیز در زنجیره به هم پیوسته علم اقتصاد افزایش بیکاری و رکود را به دنبال دارد.
در بعد جهانی، بسیاری از تحلیلگران اقتصادی با علم به سقوط ارزش دلار از زمان روی کار آمدن ترامپ، همچنان این واحد پولی را قدرتمندترین ارز جهان میدانند. شاخص جهانی دلار (USD Index) به عوامل مختلفی نظیر تراز تجاری و نرخ بهره در آمریکا و وضعیت سیاسی و اقتصادی کشورهای جهان بهخصوص کشورهای مالک ۶ ارز یورو(EUR)، ین ژاپن(JPY)، پوند بریتانیا(GBP)، دلار کانادا(CAD)، کراون سوئد(SEK) و فرانک سوییس(CHF) بستگی دارد. از طرفی مواد اولیه جهانی (Commodities) براساس دلار ارزشگذاری و معامله میشوند. پس تغییر در ارزش ارز پایه (دلار) برقیمت کامودیتیها تاثیر میگذارد. دلیل این امر تئوری عرضه-تقاضا در علم اقتصاد است. برای مثال اگر قیمت شمش یک ماده فلزی ۱۵۰ دلار باشد و تقاضا برای خرید آن افزایش یابد، این افزایش تقاضا، کاهش موجودی انبارهای جهانی را به دنبال خواهد داشت. با کاهش موجودی، قیمت شمش به ۱۶۰ دلار افزایش خواهد یافت. در نتیجه این افزایش قیمت، خریداران از خرید خود منصرف شده و بار دیگر قیمت به حوالی۱۵۰ دلار باز خواهد گشت. در نتیجه افزایش قدرت دلار سبب کاهش قیمت کامودیتیها و کاهش قدرت دلار سبب افزایش قیمت کامودیتیها میشود.
در بازار داخلی نرخ ارز به عوامل مختلفی وابسته است. از آن جمله میتوان به عوامل سیاسی خارجی همانند تحریمها، برجام و چالشهای منطقهای با کشورهای عربی، چالشهای سیاسی داخلی همچون اعتراضات صنفی، عوامل اقتصادی مختلف مانند کسری بودجه دولت، سیاستهای ضدتورمی و تغییر در میزان صادرات شرکتهای مختلف تزریق کننده ارز به بازار داخلی نظیر شرکتهای پتروشیمی و معدنی، به همراه عوامل روانی و سفته بازی دلالان اشاره کرد. علاوه بر موارد مذکور، اثرهای تقویمی (calendar effect) نظیر عید نوروز، کریسمس و مراسم اربعین، به دلیل افزایش مسافرتهای خارجی و و اثر ژانویه (January effect)، به معنی تسویه حسابهای دلاری شرکتها در ماه ژانویه، نرخ حواله درهم به دلیل روابط تجاری گسترده با امارات متحده عربی و نرخ دلار در کشورهای همسایه نظیر سلیمانیه عراق و هرات افغانستان نیز به طور سنتی بر نرخ دلار داخلی تاثیر دارند.
تغییرات قیمت دلار بر روند سودآوری شرکتهای حاضر در بورس ایران مخصوصاً شرکتهای خام فروش پالایشی، معدنی و فلزی تاثیر زیادی دارد. البته باید در نظر داشت که افزایش نرخ ارز و برجسته شدن این نوسانات در چشم عموم جامعه، تهدیدی علیه بازار سهام، به عنوان بازاری موازی و رقیب بازار ارز، به شمار میآید تا باعث هجوم نوسانگیران بازار سهام و انتقال نقدینگی به این بازار میشود.
در حالت کلی، افزایش نرخ ارز بر صنایعی که مواد اولیه، تکنولوژی و تجهیزات تولیدی آنها وارداتی است، نظیر صنایع خودروسازی، دارویی و حمل و نقل تاثیر منفی و بر صنایع صادرات محوری مانند پالایشی و پتروشیمی، معدنی و فلزات اساسی تاثیر مثبتی دارد. برای مثال خودروسازی سایپا، با نماد خساپا، را در نظر بگیرید. اگر این شرکت ورقههای فولادی مورد نیاز برای ساخت بدنه خودروهای خود را با بالا رفتن قیمت جهانی فولاد و افزایش قیمت دلار داخلی، ۳۰% بالاتر از قیمت پیشبینی شده در صورتهای مالی خود تامین کند، سود قطعی انتهای سال آنها مستعد تعدیل منفی است. افزایش قیمت مواد اولیه مصرفی وارداتی، افزایش بهای تمام شده کالاهای تولیدی را بهدنبال دارد و در نتیجه باعث افزایش تورم و کاهش قدرت خرید مصرف کننده میشود.
بهعنوان مثال دیگر، شرکت توسعه معادن روی (کروی)، در پیشبینی درآمد حسابرسی شده خود در سال مالی منتهی به ۱۳۹۶/۱۲/۲۹، قیمت هر تن شمش سرب و روی را به ترتیب ۲,۰۰۰ و ۲,۴۰۰ دلار و نرخ برابری ارز برای هر دلار را ۳,۷۰۰ تومان در نظر گرفته است. با توجه به صادرات محور بودن این شرکت و افزایش قیمت جهانی هر تن شمش سرب به ۲,۵۰۰ دلار و هر تن شمش روی به ۳,۴۱۰ دلار در فوریه ۲۰۱۸ و همچنین افزایش قیمت دلار داخلی به ۴,۸۰۰ تومان، میتوان انتظار داشت این شرکت تعدیل سود مناسبی را در پیش داشته باشد. به عنوان مثالی دیگر داروسازی اکسیر (دلر) نرخ ارز مبادلهای خود برای خرید خارجی را ۳,۳۰۰ تومان و نرخ ارز آزاد برای فروش صادراتی خود را ۳,۸۵۰ تومان در نظر میگیرد و طبیعتاً باید تعدیلاتی را در سود خود بدهد. از گروه پالایشی نیز پالایشگاه نفت بندرعباس(شبندر) نرخ تسعیر ارز خود را ۳,۲۳۹ ریال و پالایشگاه نفت تهران ۳,۳۰۰ تومان را به عنوان نرخ تسعیر ارز خود پیشبینی کرده است.
آنچه مسلم است، نرخ ارز در کشورها باید متناسب با نرخ تورم، افزایش یابد. جلوگیری از افزایش نرخ ارز به تبعیت از نرخ تورم و به بهانه کنترل تورم، اصطلاحاً سبب ارزان شدن واردات و کاهش حاشیه سود کالاهای صادراتی میگردد و این موضوع تولیدات صنایع داخلی و درآمد ملی را تحت تاثیر قرار میدهد. به بیان دیگر قیمت آن را همانند فنری فشرده میسازد که در صورت یکباره رها شدن آن، قیمت کالاهای اساسی و جو عمومی جامعه را ملتهب میکند.
از طرفی، افزایش نرخ ارز متناسب با تورم، اگر چه باعث تقویت بخش صادراتی کشور، کاهش قاچاق کالا و افزایش اشتغال میگردد؛ اما با توجه به حجم بالای واردات، اگر رکود حاکم بر بخش تولید با حمایت دولت از بین نرفته و صادرات به شکل سنتی ادامه یابد، تورم افزایش پیدا خواهد کرد. درنتیجه چرخه اشتباهی شکل میگیرد و نرخ تورم و ارز به موازات یکدیگر افزایش و قدرت خرید مردم کاهش مییابد. به نظر میرسد نیاز کنونی کشور، ارائه یک بسته اقتصادی قدرتمند از سوی دولت است که علاوه بر افزایش کنترل شده نرخ ارز به تناسب تورم، اراده لازم برای رونق بخشیدن به صنعت، حمایت از شرکتهای صادرکننده واقعی و کمک به جهانی شدن آنها، به همراه بهرهگیری از ابزارهایی نظیر بازار بدهی و بازار بین بانکی را در دستور کار خود داشته باشد تا در یک رابطه برد- برد درآمد ملی را افزایش داده و ثبات اقتصادی به بار آورد.