نظریات اهل فن در مورد جمع
زیگموند فروید تشریح میکند که دوام و ثبات گروهها بستگی به وفاداری اعضا به رهبر دارد و احساسات افراد در قبال رهبران گروه بهمثابه احساسات دوران کودکیشان در برابر پدرانشان است. ترکیبی از اعتماد، احترام، ترس، میل به جلب نظر و پتانسیل سرکشی و طغیان است. وقتی فردی به گروهی ملحق میشود، نگرش و افکار اعضای گروه نسبت به مسائل به همان حالت دوران کودکی برمیگرد. یک گروه بدون رهبر نمیتواند اعضا را در کنار یکدیگر حفظ کند و سرانجام ازهمپاشیده میشود و این موضوع انگیزه و دلیل خریدوفروشهای عجولانه است. زمانی که معاملهگران احساس نمایند روندی که آن را دنبال کردهاند، آنها را جاگذاشته، با شتاب تصمیمات غیرمنطقی میگیرند و به ضرر خود اضافه میکنند. با توجه به نظریه فروید در واقع کسی که به گروهی ملحق میشود مانند کودکی رفتار میکند که به دنبال پدر و مادر خود است. معاملهگرانی موفق هستند که بهطور مستقل فکر و عمل میکنند.
تئودور آدورنو در مجموعه دو جلدی خود به نام سرباز آمریکایی بهخوبی بیان میکند که تنها عاملی که از روی آن میتوان مؤثر بودن یک سرباز را در میدان نبرد ارزیابی کرد، رابطه او نسبت به مافوقش است. سربازی که به رهبر خود ایمان و اعتقاد دارد دستورات او را موبهمو اجرا میکند ولو اینکه به قیمت جانش تمام شود و معاملهگری که باور دارد روندی را کشف کرده، اگر اشتباه کرده باشد آنقدر در یک معامله بازنده باقی میماند تا همه سرمایهاش را از دست بدهد.
چارز مک کای وکیل اسکاتلندی در کتاب خود به نام «توهمات نامتعارف رایج و جنون تودهها » به شرح تعدادی از جنونهای جمعی شامل جنون گل لاله در هلند در سال ۱۶۴۳ و حباب قیمت در بازار در سال ۱۷۲۰ در انگلستان میپردازد. جنون گل لاله مانند یک بازار افزایشی آغاز شد. این بازار افزایشی طولانی مدت هلندیها را به این باور رسانده بود که بازار گل لاله همواره به روند صعودی و پررونق خود ادامه میدهد. بسیاری از آنان کار و شغل اصلی خود را رها کردند و به پرورش و فروش گل لاله مشغول شدند و حتی برای خریدوفروش این گل، کارگزاری تاسیس کردند. سرانجام این جنون بر اثر فروش های عجولانه راه نزولی در پیش گرفت و درهمشکسته شد و یک شوک ملی را به کشور هلند وارد کرد و تعداد زیادی ورشکسته شدند. مک کای میگوید مردم تحت تأثیر عملکرد جمع، دیوانهوار عمل میکنند و به سمت کاری هجوم میبرند ولی کمکم و بهصورت تدریجی به خود میآیند.
گوستاو لوبون، فیلسوف و سیاستمدار فرانسوی کتابی دارد به نام «جماعت» که یکی از کتب معروف درزمینهٔ روانشناسی جمعی است. معاملهگری که امروز این کتاب را مطالعه کند مثل این است که به تماشای تصویر خود در یک آینه قدیمی نشسته است. لوبون مینویسد که چه زمانی مردم گرد هم میآیند و یک جماعت تشکیل میدهند. «هرکس دارای خصوصیاتی منحصربهفرد است که خواسته یا ناخواسته شیوه زندگی او را شکل میدهد. (مانند شغل، شخصیت یا ذکاوت) اما افراد زمانی که در جمعی قرار میگیرند رفتارشان تحت تأثیر یک نوع ذهنیت همگانی قرار میگیرد که باعث میشود احساس، افکار و اعمالشان کاملاً متفاوت از زمانی باشد که تنها هستند.» در واقع مردم زمانی که به جماعت میپیوندند تغییر میکنند، زودباورتر میشوند، احساساتی عمل میکنند و با نگرانی به دنبال یک رهبر میگردند و واکنشهای آنها بیشتر براساس احساسات است تا بر پایه عقل و منطق.
رهبر
زمانی که قیمت در جهت میل شما حرکت میکند، احتمالاً خیلی هیجانزده و خوشحال میشوید و زمانی که قیمت برخلاف معامله شما پیش میرود عصبانی، افسرده و ناراحت میشوید و با نگرانی نظارهگر بازار میشوید.. معامله گران زمانی که دچار تنش میشوند و دست و پای خود را گم میکنند به جمع ملحق میشوند. زمانی که احساسات فردی بر او چیره میشود او بلافاصله استقلال خود را از دست میدهد و به دنبال پیروی از دیگر اعضای گروه و بهویژه رهبر گروه میرود. زمانی که بچهها احساس ترس میکنند و یا در وضعیتی قرار میگیرند که نمیدانند چه باید بکنند به پدر و مادر خود نگاه میکنند و دوست دارند آنها راهنماییشان کنند. این خلقوخو با آنها باقی میماند و نسبت به معلمها، دکترها، وزرا، رؤسا و خبرنگاران و رشتهای که در آن فعالیت میکنند نیز چنین رفتاری از خودشان نشان میدهند. معامله گران نیز به استادهای اعظم، فروشندگان سامانههای معاملاتی، مقالات، نشریات و دیگر رهبران بازار مراجعه میکنند؛ اما همانطور که تونی پلامر در کتاب خود بانام پیشبینی بازارهای مالی به زیبایی اشاره میکند «قیمت» رهبر اصلی بازار است. قیمت، رهبر جماعت حاضر در بازار است چراکه معامله گران در سرتاسر دنیا جابهجایی آن را پیگیری میکنند. گویی قیمت به معاملهگران میگوید مرا تعقیب کنید من راه رسیدن به ثروت را به شما نشان خواهم داد. بیشتر معاملهگران خود را مستقل میپندارند اما عده کمی از ما به این نکته مواقفیم که چقدر تحت تأثیر رفتار رهبر گروه قرار داریم. روندی که در جهت دلخواه شما حرکت میکند مانند پدر مهربانی است که شما را صدا میزند به سر میز شام بروید وگرنه غذایی نخواهید داشت و در مقابل روندی که برخلاف میل شما پیش میرود مانند پدری عصبانی است که شما را تنبیه میکند. تا زمانی که بهسادگی سیگنالهایی را که به شما اخطار خروج میدهند را نادیده میگیرید، زمانی که از برخورد منطقی در قبال پذیرفتن ضرر و خروج از یک معامله بازنده اجتناب میکنید قصد مقابله با بازار و تحمیل نظر خود رادارید یا بهشدت پشیمان هستید و دعا میکنید که قیمت برگردد تا از شر این معامله خلاص شوید شما تحت تأثیر احساسات خود قرار دارید.
استقلال
باید معاملات خود را بر مبنای طرح و برنامهای که با دقت از پیش تعیین کردهاید قرار دهید و تحت تأثیر حرکات قیمت، وارد معامله نشوید. حتماً برنامه خود را مکتوب کنید و بدانید که دقیقاً تحت چه شرایطی به یک معامله وارد میشوید و یا از آن خارج میشوید. از تصمیمگیریهای آنی بهشدت پرهیز کنید؛ چراکه در برابر کشیده شدن به داخل جمع، آسیبپذیر خواهید شد و دیگر این خود نیستید که برای معاملاتتان تصمیم میگیرید. تنها در زمانی میتوانید در معاملهگری موفق شوید که بهصورت انفرادی فکر و عمل کنید. چون ضعیفترین و آسیبپذیرترین قسمت هر سیستم معاملاتی خود معاملهگر است. معامله گران زمانی شکست میخورند که یا هیچ برنامهای برای معاملات خود ندارند و یا از برنامه خود منحرف میشوند و به آن پایبند نیستند. طرحها و نقشهها محصول، استدلالهای فردی هستند. همواره باید مراقب حرکات و رفتار خود باشید و تغییراتی که در حالات روحی و روانیتان در زمان انجام معامله به وجود میآید را موردتوجه قرار دهید. دلایل ورود به یک معامله و قوانین خروج از آن را مکتوب داشته باشید و اصول مدیریت سرمایه را در معاملات خود به اجرا درآورید. هرگز زمانی که یک معامله باز دارید (هنوز از سهام خود خارج نشدهاید.) برنامه خود را تغییر ندهید و به آنچه از قبل نوشتهاید عمل کنید. شما بهعنوان یک معاملهگر باید بقای خود در بازار را با تعهد و پایبندی به برنامه معاملاتی و قوانین مدیریت سرمایه تضمین کنید.
روانشناسی اجتماعی
پیشبینی رفتار و عملکرد یک فرد به دلیل آزادی عمل در تصمیمگیری بسیار دشوار است؛ اما رفتار یک جمع (یک گروه) ابتداییتر است و پیگیری آن سادهتر به نظر میرسد. زمانی که شما بازار را تحلیل میکنید در واقع به تحلیل رفتار جمع نشستهاید و باید بتوانید مسیری که در هر گروه حاکم است را به همراه تغییرات آن شناسایی کنید. گروهها شما را به داخل خود میکشند و بر قدرت قضاوت شما سایه میافکنند. مشکل بیشتر تحلیل گران این است که زمانی که به تحلیل یک گروه میپردازند خود نیز در ذهنیت آن گروه گیر میافتند. هر چه یکروند صعودی طولانیتر باشد، تعداد تحلیلگرانی که گرایش خرید بر آنها حاکم میشود بیشتر میشود و همین امر موجب میشود که علائم سیگنالهای برگشت روند را نادیده بگیرند و برعکس هر چه یکروند نزولی طولانیتر شود، به تعداد تحلیلگرانی که تمایلات بیمنطق فروش دارند، افزوده میشود و دقیقاً به همین دلیل است که باید طرح و برنامه معاملاتی خود را مکتوب کنید و به آن پایبند باشید تا در این دام گرفتار نشوید. میتوان با حجم دستورات خریدوفروش، احساسات جمعی را رصد کرد و با مقایسه نسبی قدرت خریداران و فروشندگان، جهت احتمالی تغییرات قیمت را حدس زد. با پیگیری تغییرات در تمایلات معاملهگران و حجم هیاهو و جوش و خروشی که در بازار سهام جریان دارد میتوان بهرههای بسیار برد.