درصدها در فیبوناچی از اهمیت زیادی برخوردارند، بیشتر این درصدها از نسبت درصدهایی بین اعداد فیبوناچی بدست میآیند. به جز چند عدد ابتدای دنباله فیبوناچی، هرکدام از اعداد دنباله، تقریبا ۱٫۶۱۸ برابر عدد قبل از خود هستند و هر عدد ۰٫۶۱۸ برابر عدد بعد از خود است. بنابراین اگر این نسبتها را به درصد حساب کنیم، به ترتیب ۱۶۱٫۸ درصد و ۶۱٫۸ درصد خواهند بود. درصدهای دیگر نیز مهم هستند و در دنباله فیبوناچی وجود دارند اما ما سعی میکنیم ابزارهای فیبوناچی را بصورتی کاربردیتر به شما معرفی کنیم.
فیبوناچی اصلاحی یا ریتریسمنت ( retracement ) عبارتی است که در تحلیل تکنیکال به دفعات درباره آن شنیدهاید و سادهترین و کاربردیترین نوع از ابزارهای فیبوناچی به شمار میرود. سطوح فیبوناچی از خطوط افقی برای مشخص کردن نواحی مقاومت و حمایت در سطوح کلیدی فیبوناچی استفاده میکنند و قبل از اینکه روند در مسیر اصلی خود حرکت کند به این خطوط واکنش نشان میدهند. این سطوح با رسم یک خط روند بین قله و دره قیمت و سپس تقسیم فاصله عمودی به سطوح کلیدی فیبوناچی ۲۳٫۶ درصد، ۳۸٫۲ درصد، ۵۰ درصد، ۶۱٫۸ درصد و ۱۰۰ درصد تعیین میگردد.
فیبوناچی اصلاحی یکی از پرطرفدارترین ابزارهاست که توسط بسیاری از تحلیلگران تکنیکال برای تشخیص نقاط استراتژیک خرید و فروش، حدضررها و اهداف قیمتی به کار برده میشود. مفهوم اصلاح قیمت و سطوح برگشتی، در اندیکاتورهای زیادی مانند Tirone levels، الگوهای گارتلی، امواج الیوت و سایر موارد وجود دارد و بعد از یک کاهش یا افزایش شدید قیمت، نقاط حمایت و مقاومت در محدوده این خطوط قرار میگیرند.
برخلاف سطوح ایجاد شده ثابت که توسط اندیکاتورهایی مانند میانگین متحرک ایجاد می شوند، سطوح فیبوناچی اصلاحی، سطوحی ثابت هستند و تغییر نمیکنند. ذات ثابت بودن سطوح قیمت در این ابزار، اجازه میدهد تا به آسانی قابل شناسایی باشند. این مورد به معاملهگران و سرمایهگذاران اجازه میدهد قیمت را پیشبینی و بصورتی بصورتی عاقلانه رفتار نمایند. این سطوحی را میتوان نقاط عطفی برشمرد که تحرکات قیمت مختلف مانند شکست یا بازگشت قیمت را میتوان در آنها انتظار داشت.
مثال فیبوناچی ریتریسمنت
معامله با استفاده از سطوح فیبوناچی اصلاحی
وقتی یک روند صعودی وجود دارد، سطوح فیبوناچی اصلاحی را میتوان به عنوان سیگنال خرید در زمان پولبک در نظر داشت. برای احتیاط، استفاده از یک اندیکاتور مومنتوم مانند استوکاستیک یا MACD در این هنگام عاقلانه به نظر میرسد تا بتوان بهترین موقعیت و منفعت را بدست آورد. در نظر داشته باشید وقتی یک سطح قیمتی از فیبوناچی با یکی دیگر از اندیکاتورها مانند میانگین متحرک ۲۰۰ روزه در یک محدوده قرار میگیرد باید آنرا به عنوان یک حمایت و یا مقاومت قویتر در نظر گرفت.
قویترین و قابل اتکاترین سطح فیبوناچی اصلاحی که باید در نظر داشت، ۰٫۶۱۸ درصد است. این عدد معکوس نسبت طلائی ۱٫۶۱۸ یا “عدد فی” است. در سطح اصلاحی ۰٫۶۱۸ معمولا بیشترین پولبک رخ میدهد و جایست که ترس فروشندگان در اوج خود قرار دارد و خریداران شکارچی به سهم حمله میکنند تا روند قبلی ادامه یابد. در روند نزولی، سطح ۰٫۶۱۸ جاییست که خریداران خسته و ناامید شده و فروشندگان فرصت را برای فروش سهم غنیمت میشمارند تا قیمت را بیشتر به سمت پایین بکشانند. برخی معاملهگران ترجیح میدهند برای اطمینان از شکلگیری حمایت و یا مقاومت احتمالی، صبر کنند تا ۲-۳ کندل در زیر یا بالای سطح فیبوناچی اصلاحی شکل گیرد و سپس معامله را با اعتبار بیشتری انجام دهند.
فیبوناچی Arcs ابزاری در تحلیل تکنیکال است که شامل سه خط خمیده میشود و با هدف پیشبینی نقاط حمایت و مقاومت احتمالی رسم میگردد. برای رسم فیبوناچی Arcs ابتدا یک خط روند نامرئی بین دو نقطه سقف و کف در یک بازه زمانی کشیده میشود سپس سه خط خمیده، این خط روند نامرئی را به سطوح ۳۸٫۲ درصد، ۵۰ درصد و ۶۱٫۸ درصد فیبوناچی تقسیم میکند. معمولا تصمیم برای معامله زمانی اتخاذ میشود که قیمت از این سطوح کلیدی عبور کند.
مثال فیبوناچی Arcs
کاربرد فیبوناچی Arcs
معامله با استفاده از فیبوناچی Arcs ابتدا با تشخیص سطوح کلیدی فیبوناچی Arcs آغاز میشود. قدم بعدی، رصد و مانیتور سهم تا ببینیم قیمت سهم در این سطوح چگونه رفتار میکند. اگر قیمت سقف قبلی خود را به سمت بالا بشکند و یک خط مقاومت فیبوناچی Arc مانند ۳۸٫۲ ، ۵۰ یا ۶۱٫۸ درصد نیز شکسته شود، احتمالا موقعیت خرید مناسبی به وجود آمده است.
معاملهگران سپس میبایست با توجه به سقف بعدی که با استفاده از خطوط فیبوناچی Arcs مشخص است سود خود را شناسایی کنند.
فیبوناچی فن از سه خط مورب با درصدهای فیبوناچی رسم میشود تا نقاط کلیدی حمایت و مقاومت بدست آید. برای رسم فیبوناچی فن، یک خط روند از دو نقطه سقف و کف کشیده میشود و سپس فاصله عمودی بین دو نقطه بالایی و پایینی به درصدهای فیبوناچی ۳۸٫۲ درصد، ۵۰ درصد و ۶۱٫۸ درصد تقسیم میشود. در نتیجه این بخشبندی، نقاطی در فاصله بین دو نقطه بالا و پایین روی نمودار قیمت وجود خواهد داشت. سپس سه خط “فن” با رسم خط از نقطه سمت چپ به هرکدام از سه نقطهای که نماینده یکی از نسبتهای فیبوناچی است شکل میگیرد.
مثال فیبوناچی فن
این نوع ابزار فیبوناچی در واقع نوعی فیبوناچی اصلاحی است که برای تشخیص نواحی مقاومت و حمایت بازار استفاده میشود. احتمال بازگشت بازار پس از یک موج صعودی یا نزولی در فیبوناچی اکستنشن ۱۶۱٫۸ درصد ، ۲۶۱٫۸ درصد و ۴۲۳٫۶ درصد وجود دارد. این نوع فیبوناچی، چنین نقاط بازگشتی بیش از ۱۰۰ درصد را برای تشخیص اهداف قیمت پیشبینی میکند. به طور مثال در تصویر زیر، قیمت پس از یک روند نزولی اقدام به تصحیح (صعود) تا ۱۶۱٫۸ درصد کرده و این سطح به عنوان یک مقاومت عمل نموده است.
حرکت اصلاحی قیمت به معنای این است که قیمت سهام بخشی از حرکت قبلی خود را اصلاح میکند. در بیشتر مواقع این اصلاح قیمت در یکی از سطوح استاندارد فیبوناچی روی میدهد: ۳۸٫۲ درصد، ۵۰ درصد و ۶۱٫۸ درصد. اما اگر سهم بیش از ۱۰۰ درصد از حرکت قبلی خود تغییر قیمت داشته باشد، از فیبوناچی اکستنشن استفاده میشود. معاملهگران از این درصدهای فیبوناچی اکستنشن با سایر اندیکاتورها یا الگوها برای تعیین اهداف قیمتی بهره میبرند.
مثال فیبوناچی اکستنشن
استفاده کاربردی از فیبوناچی اکستنشن
راه بهتر و کاربردیتر استفاده از فیبوناچی اکستنشن این است که وقتی قیمت سهام در سقف و یا کف جدید است و زمانی که هیچ سطح مشخص مقاومت یا حمایت شکل نگرفته است این فیبوناچی محاسبه و رسم شود. اگر برای مثال یک معاملهگر سهمی را خریده و قیمت سهام سقفهای جدید بسازد، معاملهگر میتواند فیبوناچی اکستنشن را محاسبه کند تا بداند اصلاح قیمت سهام در چه محدودهای آغاز خواهد شد و کجا باید سهم را بفروشد. همچنین زمانی که سهام در حال نزول است و معاملهگر سهم را فروخته، میتوان از فیبوناچی اکستنشن بهره گرفته و زمان احتمالی صعود مجدد سهم را بداند.
فیبوناچی اکستنشن را میتوان در تایمفریمهای مختلف از یک دقیقهای تا ماهانه استفاده نمود و بهترین مزیت آن امکان پیشبینی موجهای آینده قیمت دانست. در نظر بگیرید که هیچگاه تصمیمات خریدوفروش نباید صرفا براساس فیبوناچی اکستنشن اتخاذ شود. عاقلانه است معاملهگران منتظر مانده و بازار را مشاهده کنند تا با مشاهده الگوهای کندلاستیک و سایر الگوها، از حرکت قیمت اطمینان کافی را بدست آورند.
فیبوناچی پروجکشن مانند فیبوناچی اکستنشن جهت تشخیص نقاط بازگشتی بیشتر از ۱۰۰ درصد هر موج است. فیبوناچی پروجکشن فاصله بین دو نقطه روی نمودار را ارزیابی میکند و سپس براساس فاصله بین این دو نقطه، در آینده قیمت منعکس میشود تا نقاط حمایت و مقاومت احتمالی بدست آید. برای رسم این نوع از فیبوناچی فقط به دو نقطه روی نمودار نیاز است. به یاد داشته باشید که رسم فیبوناچی پروجکشن در مسیر روند قیمت باید صورت گیرد.
فیبوناچی اکسپنشن بسیار شبیه فیبوناچی ریتریسمنت (اصلاحی) است و ادامه روند صعودی یا نزولی را تا نقطه پایان محاسبه میکند. فرق آن با فیبوناچی پروجکشن این است که در پروجکشن از سه نقطه استفاده میشود ولی در اکسپنشن از دو نقطه.
در فیبوناچی پروجکشن در یک روند نزولی، درصدهای ۶۱٫۸ درصد، ۱۰۰ درصد، ۱۶۱٫۸ درصد و ۲۶۱ درصد نقاط A تا B را از نقطه شروع C محاسبه میکنیم تا نقاط E و D بدست آید اما در فیبوناچی اکسپنشن فقط به درصدهای نقطه A و B نیاز داریم و مطابق درصدهایی که برای فیبوناچی اکستنشن ذکر شد، انتظار حرکت بازار تا ۱۶۱٫۸ ، ۲۶۱٫۸ و ۴۲۳٫۶ درصد از نقطه شروع حرکت وجود دارد. به همین خاطر فیبوناچی اکسپنشن را ترکیبی از فیبوناچی اکستنشن و پروجکشن میدانند.
اندیکاتورهای تکنیکال معمولا خطوطی پرپیچوخم هستند که در بالا، پایین و روی قیمتها در نمودار رسم میشوند. اگر بخواهیم آنها را بصورتی علمیتر تعریف کنیم، یک اندیکاتور تکنیکال شامل سلسله نقاط و خطوط و اشکالی هستند که از طریق اعمال فرمولها بر اطلاعات قیمتی و حجم معاملات بدست میآیند و امروزه توسط نرمافزارها در نمودار قیمت رسم میشوند.
بسیاری از اندیکاتورهای پرطرفدار به نام اسیلاتور یا نوسانگر شناخته میشود و به عبارت دیگر، اسیلاتورها زیرمجموعهای از اندیکاتورها هستند. در ادامه به بررسی چند اندیکاتور و اسیلاتور پرطرفدار در تحلیل تکنیکال میپردازیم.
اسیلاتور MACD توسط جرالد اپل (Gerald Appel) در اواخر دهه ۱۹۷۰ میلادی ایجاد شد. این اسیلاتور که با نام میانگین متحرک همگرایی/واگرایی (Moving Average Convergence/Divergence) شناخته شده و به اختصار MACD نامیده میشود یکی از سادهترین و تاثیرگذارترین اسیلاتورهای شتابسنج است. MACD دو میانگین متحرک را از طریق کمکردن میانگین متحرک طولانیتر (۲۴ روزه) از میانگین متحرک کوتاهتر (۱۲ روزه) به یک شتابسنج روند تبدیل میکند. در نتیجه، MACD هم دنبالکننده روند و هم شتابسنج است.
همانطور که میانگینهای متحرک همگرا و واگر میشوند و همدیگر را قطع میکنند MACD در بالا و پایین خط صفر نوسان میکند. چون مکدی یک اندیکاتور بیمرز است، معمولا برای تشخیص اشباع خرید و اشباع فروش کاربردی ندارد.
مثال استفاده از مکدی
ساختار MACD
خط MACD همان میانگین متحرک نمایی ۱۲ روزه و گاهی اوقات ۲۶ روزه است. قیمتهای بسته شدن در این میانگینهای متحرک بکار برده میشود. یک میانگین متحرک نمایی ۹ روزه در MACD رسم میشود تا به عنوان خط سیگنال عمل نماید و چرخش قیمت را نشان دهد. هیستوگرام مکدی نشاندهنده تفاوت بین MACD و میانگین متحرک نمایی ۹ روزه (خط سیگنال) است. هیستوگرام زمانی مثبت است که خط MACD بالای خط سیگنال قرار گیرد و زمانی منفی است که خط MACD زیر خط سیگنال قرار گیرد. مقادیر ۱۲، ۲۶ و ۹ روز تنظیمات معمولی اندیکاتور MACD هستند ولی مقادیر دیگری نیز میتواند جایگزین این موارد شود که بستگی به سبک و اهداف معاملهگر دارد.
کاربرد MACD
استفاده از MACD بیشتر مربوط به تشخیص واگراییهاست، در این فیلم در مورد واگراییها و نحوه تشخیص آنها میتوانید بیشتر بدانید. اما کاربرد دیگر مکدی زمانهایی است که منحنیهای این اسلاتور همدیگر را قطع میکنند. هرگاه نمودار مکدی خط سیگنال را به بالا قطع کند، به معنی وجود شرایط صعود قیمت سهم و هرزمان مکدی خط سیگنال را به سمت پایین قطع نماید، به معنی وجود شرایط نزولیست.
روش دیگری استفاده از مکدی در زمان قطع شدن سطح صفر در این اسلاتور است. عبور مکدی از سطح صفر به سمت بالا نشاندهنده این است که میانگین متحرک ۱۲ روزه، میانگین متحرک ۲۶ روزه را به بالا قطع کرده و تقاضا در سهم افزایش یافته است (احتمال قوی صعود سهم) و عبور مکدی به زیر سطح صفر نشانگر این است که میانگین متحرک ۱۲ روزه، میانگین متحرک ۲۶ روزه را به سمت پایین قطع نموده است (احتمال قوی نزول سهم)
توجه کنید استفاده از روشهای فوق برای اسیلاتور مکدی به تنهایی ممکن است با خطا همراه باشد و برای تشخیص دقیقتر لازم است تا در تصمیمگیریها از ابزار دیگری نیز همزمان استفاده را کنیم.
آر اس آی توسط ولیس ویلدر (J. Welles Wilder) ایجاد شده و برای ارزیابی قدرت و یا ضعف حرکات قیمت و ارزیابی شتاب قیمت استفاده میشود. RSI این ارزیابی را با مقایسه افزایش و کاهش قیمت در طی یک دوره زمانی خاص انجام میدهد. این اسلاتور بین اعداد صفر و ۱۰۰ نوسان میکند.
مثال استفاده از آر اس آی
کاربرد RSI
براساس گفتههای مبدع آن (ویلدر) زمانی که عدد RSI به بالای ۷۰ برسد نشاندهنده اشباع خرید و زمانی که عدد به زیر ۳۰ برسد، اشباع فروش است. سیگنالها همچنین میتواند با نگاه به واگراییها، نوسانات ناکاممانده و خط وسط صادر شوند. همچنین میتوان از RSI برای تشخیص روند کلی استفاده کرد.
واگراییها را نیز میتوان از طریق RSI تشخیص داد:
– اگر قیمت یک سقف جدید ایجاد نماید ولی RSI به پایین افت کند، میتواند نشانه ضعف روند صعودی باشد.
– اگر قیمت کف جدید ایجاد کند ولی RSI رشد کند، میتواند نشانه ضعف روند نزولی باشد.
اسیلاتور شاخص گردش نقدینگی (MFI) توسط جین کونگ (Gene Quong) و اورم سودک (Avrum Soudack) ایجاد شده و در واقع با استفاده از قیمت و حجم معاملات ساخته میشود و برای ارزیابی فشار خرید و فروش است. شاخص گردش نقدینگی (MFI) مانند RSI بین ۰ تا ۱۰۰ نوسان میکند و زمانی که تقاضا افزایش یابد و قیمت رشد کند به سمت بالا افزایش مییابد. برعکس، زمانی که قیمت کاهش یابد و عرضهها زیاد شود به سمت پایین نزول میکند. این اندیکاتور بسیار شبیه RSI است با این تفاوت که در استفاده از آن از حجم معاملات بهره گرفته میشود.
به عنوان یک اسیلاتور شتابسنج که وابسته به حجم معاملات است، MFI برای تشخیص نقاط بازگشتی و قیمتهایی که رشد افراطی داشتهاند گزینه خوبی است. از نحوه محاسبه این اسیلاتور که بگذریم، کارکرد MFI را میتوانند مانند RSI تفسیر کرد. بزرگترین تفاوت این اسیلاتور با RSI در حجم معاملات است، زیرا حجم در معادلات آن بکار برده میشود، MFI رفتار متفاوتتری نسبت به RSI خواهد داشت.
مثال اندیکاتور MFI
کاربرد MFI
«کونگ» و «سودک» روش تشخیص سه سیگنال اولیه با استفاده از RSI را ارائه دادند.
۱ – تحلیلگران میتوانند به اشباع خرید و فروش توجه کنند و افزایش قیمتهای شدید ناپایدار را تشخیص دهند.
۲ – واگراییهای نزولی و صعودی میتوانند برای پیشبینی چرخش روند بکار روند.
۳ – نوسانات ناکام در میانه راه ( عدد ۸۰ یا ۲۰ ) میتوانند برای تشخیص چرخش روند استفاده شوند.
“باندهای بولینگر” که توسط جان بولینگر توسعه داده شده دو نوار نوسانی است که در بالا و پایین یک میانگین متحرک حرکت میکند. باندهای این اندیکاتور زمانی که میزان نوسانات افزایش مییابد پهنتر میشوند و زمانی که نوسانات کاهش مییابد، فاصله باندها از هم کمتر میشود. کمترشدن فاصله بین باندها گاهی اوقات به عنوان سیگنالی جهت تغییر روند سهم است. ذات پویای باندهای بولینگر باعث شده تا از آن همراه با تنظیمات استاندارد، برای تحلیل انواع اوراق بهادار استفاده شود.
ساختار باندهای بولینگر بطور دقیقتر به شرح زیر است:
۱ – میانگین متحرک ساده: این میانگین متحرک معمولا در بازه زمانی ۲۰ روزه تنظیم میشود.
۲ – باند بالایی : با استفاده از ۲ انحراف معیاری تخمین زده میشود که از میانگین متحرک ساده بیشتر هستند.
۳ – باند پایینی : با استفاده از ۲ انحراف معیاری تخمین زده میشود که از میانگین متحرک ساده کمتر هستند.
تنظیمات باندهای بولینگر میتواند براساس سبک معاملهگری یا در اوراق بهادار و بازار خاص تغییر کند.
مثال باندهای بولینگر
کاربرد باندهای بولینگر
باندهای بولینگر پایین را میتوان به عنوان محدوده حمایت در نظر داشت. برخورد قیمت به باندهای پایین ناشی از افزایش فشار فروش است و در این محدوده معمولا تمایل به خرید سهم افزایش پیدا میکند.
سطح مقاومت احتمالی را نیز میتوان از باندهای بولینگر تشخیص داد. برخورد قیمت به باندهای بالایی نشاندهنده افزایش تقاضاست و معمولا پس از برخورد قیمت به باند بالایی، تمایل به فروش در بازار افزایش مییابد. ترکیب این اندیکاتور با اسیلاتورهایی مانند RSI باعث کارایی بیشتر تحلیل میشود.
ابر ایچیموکو، که با نام «ایچیموکو کینکو هیو» نیز شناخته میشود یک اندیکاتور همهکاره است که برای تشخیص حمایت و مقاومت، تشخیص روند قیمت، سنجش شتاب و یافتن سیگنالهای معاملاتی به کار میرود. این اندیکاتور توسط یک روزنامهنگار ژاپنی به نام «گیوچی هوسودا» توسعه داده شده که در کتابش در سال ۱۹۶۹ انتشار یافته است. ایچیموکو کینکو هیو ( Ichimoku Kinko Hyo ) به معنی “نمودار تعادلی در یکنگاه” است، چون در یک نگاه، تحلیلگر تکنیکال میتواند روند را تشخیص دهد و سیگنالهای احتمالی را در آن روند بیابد.
شاید اندیکاتور ابر ایچیموکو روی نمودار به نظر پیچیده بیاید، اما در واقع یک اندیکاتور ساده و بسیار کاربردی است، مفاهیم آن به سادگی قابل درک بوده و سیگنالها نیز کاملا تعریف شده هستند.
مثال اندیکاتور ابر ایچیموکو
کاربرد اندیکاتور ابر ایچیموکو
از ایچیموکو در موارد زیر استفاده میشود
۱ – شناسایی روند سهم
۲ – شناسایی نقاط حمایت و مقاومت
۳ – شناسایی جهت و قدرت روند
۴ – کسب اطلاعات مهم از سهم در بازه زمانی کوتاه
۵ – سیگنالهای ورود و خروج از سهم
۶ – تعیین حد ضرر
۷ – شناسایی نقاط برگشت قیمت سهم
اندیکاتور میانگین متحرک (moving average)
میانگینهای متحرک اندیکاتورهای دنبالکننده روند هستند که از دادههای قیمت بهره میبرند. این اندیکاتور قیمت آینده را پیشبینی نمیکند بلکه مسیر فعلی را مشخص مینماید. تحرک و نوسان میانگینهای متحرک نسبت به قیمت کمتر است چون براساس میانگین قیمتهای گذشته رسم میشوند. پس میانگینهای متحرک میتوانند کمک کنند تا حرکات قیمت را بصورت نرم و هموارتر مشاهده کرد و نویزهای قیمت را گرفت.
مثال اندیکاتور میانگین متحرک
این اندیکاتورها پایه و اساس برخی اندیکاتورهای دیگر مانند باندهای بولینگر، مکدی و… هستند. میانگین متحرک ساده و میانگین متحرک نمایی دو نوع میانگین متحرک پرطرفدار به شمار میآیند. این میانگینهای متحرک میتوانند برای تشخیص مسیر قیمت، روند و یافتن مناطق احتمالی مقاومت و حمایت به کار برده شوند.