از بسیاری جهات، الگوهای قیمتی را میتوان نوع پیچیدهتری از خطوط روند به شمار آورد. مهم است که قبل از ادامه مبحث الگوهای قیمتی، ابتدا مفاهیمی مانند حمایت و مقاومت، خطوط روند و سایر مفاهیم ابتدایی تحلیل تکنیکال را یاد بگیرید.
تحلیل الگوهای قیمت میتواند برای پیشبینیهای کوتاهمدت و یا بلندمدت به کار رود. اطلاعات میتواند چندساعته، روزانه، هفتگی و یا ماهانه باشد و الگوهایی به کوتاهی یک روز و یا به بلندی چند سال در نمودار تشکیل شود.
بخش بزرگی از درک ما از الگوهای قیمتی، به فعالیتهای ریچارد شاباکر نسبت داده شده است. کتاب کلاسیک اون با نام «تحلیل تکنیکال و سود بازار سهام» یا “Technical Analysis and Stock Market Profits ” که در سال ۱۹۳۲ منتشر شده پایههای تحلیل مدرن الگوهای قیمتی را گذاشت. همچنین در سال ۱۹۴۸ رابرت ادوارد و جان مگی در کتاب “تحلیل تکنیکال روند سهام” بیشتر مفاهیمی که در بخش اول کتاب قرار داده شده بود را به شاباکر نسبت دادند.
تحلیل الگوهای قیمتی گرچه ممکن است فعالیتی بیدردسر و راحت به نظر بیاید، اما به هیچ عنوان نمیتوان آنرا کاری راحت دانست. علم خواندن نمودارها، به آسانی به خاطر سپردن الگوهای قیمتی خاص و تصاویر و به یادآوردن آنها برای یک پیشبینی کلی نیست. هر نمودار سهام شامل ترکیبی از الگوهای متفاوت بیشمار است و تحلیل دقیق آنها نیازمند مطالعه مستمر، تجربه طولانی، دارا بودن دانش تحلیل تکنیکال و توانایی سنجیدن عوامل مخالف یکدیگر است تا بتوان تصویر کلی و جزییات این الگوها را تشخیص داد.
با وجودیکه «شاباکر» به تحلیل تکنیکال به عنوان “علم خواندن نمودارها” اشاره میکند، بسیاری اعتقاد دارند که تحلیل تکنیکال بیشتر هنر است تا علم. به علاوه، تحلیل نمودارها برای یافتن الگوها میتواند گاهی منجر به تفسیرهای متفاوتی شود که عامل آنرا میتوان به تعصب فردی نسبت داد. برای بیاثر کردن برداشت فردی و تفاسیر متفاوت از الگوها، باید سایر ابزارهای تحلیل تکنیکال در کنار الگوهای قیمتی به کار گرفته شود تا صحیح یا اشتباه بودن تحلیل مشخص گردد.
در حالیکه به نظر میرسد بسیاری از الگوهای قیمتی به هم شبیه هستند، هیچ دو الگویی شبیه هم نیست. شکستهای نامعتبر، اشتباه در خواندن الگوها و چنین مواردی همگی جزئی از روند یادگیری است و مطالعه دقیق و مستمر برای یک تحلیل موفق لازم است.
الگوهای قیمت به طور کلی به دو نوع ادامه دهنده و بازگشتی تقسیم میشوند. در این مطلب به بررسی ۶ ادامه الگوی بازگشتی میپردازیم.
الگوی سقف دوقلو یک الگوی نزولی بازگشتی است که معمولا روی نمودارهای میلهای، خطی و نمودارهای شمعی یافت میشود. همانطور که از نام آن مشخص است، این الگو از دو قله متوالی تشکیل شده که تقریبا مساوی هم هستند و یک دره متوسط در بین آنها وجود دارد. (سر)
ممکن است انواع مختلفی از این الگو وجود داشته باشد. الگوی کلاسیک سقف دوقلو حتی اگر نشان از تغییراتی بلندمدت نداشته باشد، حداقل یک تغییر متوسط در تغییر روند صعودی به نزولی را خواهد داشت. بسیاری از الگوهای احتمالی سقف دوقلو میتواند در طول مسیر صعودی ایجاد گردند اما تا زمانی که حمایت اصلی شکسته نشود، بازگشت قیمت نمیتواند مورد تایید قرار گیرد.
برای روشن شدن قضیه ما به نکات کلیدی شکلگیری الگوی سقف دوقلو اشاره میکنیم
۱ – روند قبلی: قبل از تشکیل هر الگوی بازگشتی، باید یک روند وجود داشته باشد که بتوان بازگشتی برای آن متصور بود. در مورد سقف دوقلو، باید وجود یک روند صعودی چندماهه قبل از شکلگیری الگو وجود داشته باشد.
۲ – اولین قله: اولین سقف (قله) میبایست بالاترین قیمت در روند کنونی باشد. در سقف اول به نظر میرسد که روند در حال ادامه دادن روند است و هیچ تهدیدی متوجه روند نیست.
۳ – دره: بعد از تشکیل اولین سقف یا قله، یک نزول موقتی در حدود ۱۰ تا ۲۰ درصد شکل میگیرد. حجم معاملات در حین نزول قیمت از سقف اول معمولا ناچیز است. شکل دره بعد از سقف اول میتواند گاهی اوقات کمی گرد باشد که نشانه تقاضای ملایم در سهم است.
۴ – دومین قله: بعد از تشکیل دره معمولا حرکت قیمت با حجم کم همراه میشود و در محدودهی قیمتی قله قبلی، قیمت با مقاومت مواجه میشود و سقف (قله) دوم تشکیل میگردد. حتی بعد از مواجه شدن با مقاومت، تشکیل شدن سقف دوقلو در حد احتمال است و الگوی سقف دوقلو هنوز تایید نشده است. دوره زمانی بین دو سقف معمولا ۱ تا ۳ ماهه است ولی میتواند از چندهفته تا چندماه متغیر باشد. در تشکیل الگوی سقف دوقلو سقفهای دقیق ارجحیت دارند ولی تغییر ۳ درصدی قلهها نسبت هم نیز قابل قبول است.
۵ – نزول از قله دوم: حتی بعد از نزول قیمت از قله دوم، الگوی سقف دوقلو و تغییر روند هنوز کامل نشده است. شکست حمایت به سمت پایین که قبلا در پایینترین نقطه بین قلهها تشکیل شده، الگوی بازگشتی سقف دوقلو را تکمیل میکند. این شکست میبایست با قدرت و افزایش در حجم معاملات همراه باشد.
۶ – تبدیل حمایت به مقاومت: حمایت شکسته شده تبدیل به مقاومت میشود و گاهی اوقات قیمت مجددا به این سطح مقاومت (که قبلا حمایت بوده) اصطلاحا پولبک میزند. چنین برگشتهای موقت و برخورد به مقاومت، معمولا فرصتی برای خروج است.
۸ – هدف قیمت: فاصله بین حمایت شکستهشده تا قلهی الگو را میتوان از سطح حمایت رو به پایین محاسبه نمود تا هدف قیمتی این الگو بدست آید. بنابراین هرقدر الگوی تشکیل شده بزرگتر باشد، پتانسیل افت قیمت بیشتری نیز در نزول احتمالی وجود خواهد داشت.
گرچه تشخیص الگوی سقف دوقلو ممکن است به نظر ساده و راحت برسد، اما باید دقت کرد تا موقعیتهای گمراهکننده که شبیه الگوی سقف دوقلو است ما را دچار زیان نکند. قلهها در الگوی سقف دوقلو میبایست در حدود یکماه از هم فاصله داشته باشند. اگر قلهها بسیار به هم نزدیک هستند، ممکن است تنها یک مقاومت موقتی شکل گرفته باشد و روند صعودی به نزولی تبدیل نگردد.
مطمئن شوید که دره بین دو قله حداقل ۱۰ درصد نسبت به سقف پایینتر آمده باشد. کاهش کمتر از ۱۰ درصد ممکن است نشانهی افزایش در فشار فروش نباشد. یکی از مهمترین اشتباهاتی که در سقف دوقلو باید از آن اجتناب کنید، اقدام زودهنگام در زمانی است که هنوز تشکیل الگو قطعی نشده است. همواره برای تایید الگو، منتظر شکست حمایت بمانید؛ این شکست باید متقاعدکننده باشد.
برای اطمینان از شکست روند، مانند برخی از افراد میتوانید این دو قانون را در نظر بگیرید:
اول : ۳ درصد قیمت را در نظر بگیرید و هرگاه حمایتی شکسته شد، تا زمانی که قیمت ۳ درصد از سطح حمایت پایینتر نرفته آن شکست را یک شکست قطعی ندانید.
دوم : برای اطمینان از شکست حمایت، قیمت باید حداقل ۳ روز در زیر سطح حمایت باقی بماند. فراموش نکنید روند در جریان است، مگر اینکه خلاف آن ثابت شود. این اصل در الگوی سقف دوقلو هم صادق است، بنابراین تا زمانی که حمایت شکسته نشده است، این روند را ادامهدار در نظر میگیریم.
الگوی بازگشتی کف دوقلو یک الگوی صعودی است که معمولا نمودارهای میلهای، خطی و شمعی تشخیص داده میشود. همانطور که از نام آن مشخص است، الگو از دو دره (کف) متوالی که تقریبا با هم برابرند تشکیل شده است و یک قله متوسط در وسط آنهاست. در نظر داشته باشید، الگوی کف دوقلو روی نمودار نقطه و رقم کاملا متفاوت است و یک الگوی نزولی محسوب میشود.
با وجودیکه ممکن است استثنا وجود داشته باشید، الگوی کف دوقلو معمولا علامتی از یک تغییر متوسط یا بلندمدت در روند است. اکثر الگوهای احتمالی کف دوقلو میتوانند در مسیر نزول شکل بگیرند اما تا زمانی که حمایت کلیدی شکسته نشده است، تغییر روند مورد تایید نخواهد بود.
برای کمک به شفافسازی این قضیه، به نکات کلیدی در شکلگیری این روند میپردازیم و سپس یک مثال میآوریم.
۱ – روند قبلی : برای شکلگیری هر الگوی بازگشتی کف دوقلو، طبیعتا باید یک روند نزولی قابل توجه و کاملا مشخص وجود داشته باشد. بنابراین وقتی هیچ روندی حاکم نیست نباید اشکال احتمالی را یک الگوی کف دوقلو دانست.
۲ – کف (دره) اول : کف اول میبایست در پایینترین نقطه روند فعلی باشد. بنابراین، اولین کف به ظاهر یک کف معمولی است و پس از تشکیل کف اول، به نظر میرسد که روند نزولی ادامه دارد.
۳ – قله : بعد از تشکیل کف اول، یک قله شکل میگیرد که معمولا بین ۱۰ تا ۲۰ درصد از کف فاصله دارد. حجم معاملات در این نقطه معمولا نسبت به کف تشکیل شده، پایینتر است. قله برخی اوقات ظاهری تیز و گاهی نیز ظاهر گردمانند دارد؛ قیمت گاهی در نزول کمی تعلل میکند که نشان از افزایش موقتی تقاضاست ولی این افزایش تقاضا خیلی قدرتمند نیست و سرانجام قیمت نزول میکند.
۴ – کف دوم : نزول از سقف معمولا همراه با حجم کمی صورت میگیرد و با حمایت تشکیل شده از کف قبلی برخورد میکند. واکنش قیمت به حمایت قبلی موردانتظار است اما حتی پس از واکنش قیمت به حمایت، هنوز تشکیل کف دوقلو قطعی نشده است.
بازه زمانی بین دو کف متفاوت است و معمولا بین چندهفته تا ۱ تا ۳ ماه طول میکشد. ترجیح این است که تشکیل دو کف دقیقا در یک خط باشد ولی جا برای بالاتر یا پایینتر تشکیل شدن کف ( تا ۳ درصد اختلاف نسبت به کف قبلی ) وجود دارد.
۵ – بعد از کف دوم : حجم معاملات در کف دوقلو اهمیت بیشتری نسبت به سقف دوقلو دارد. برای معتبر بوده الگو، باید فشار خرید و حجم معاملات در حالی که قیمت از کف دوم در حال صعود است افزایش یابد. یک صعود شتابگرفته که دارای یک یا دو گپ نیز است نشانگر این است که تمایل زیادی برای تغییر روند وجود دارد.
۶ – شکست مقاومت : حتی با حرکت قیمت به سمت مقاومت، کف دوقلو هنوز تایید نشده است و این الگو زمانی تایید میشود که مقاومت پیش رو (مقاومت ناشی از سقف قبلی) با قدرت شکسته شود.
۷ – تبدیل مقاومت به حمایت : مقاومت شکسته شده به یک حمایت احتمالی تبدیل میشود و احتمال وجود یک پولبک نیز وجود دارد. این پولبک فرصت دوبارهای برای ورود به سهم و بهرهگیری از روند صعودی است.
۸ – هدف قیمت : فاصله بین مقاومت شکسته شده تا کف، مقداری است که هدف تئوریک سهم محسوب میشود. بنابراین هرقدر این الگو بزرگتر باشد، بعد از شکست مقاومت، قیمت نیز رشد احتمالی بیشتری خواهد داشت.
مهم است بدانید که الگوی کف دوقلو یک الگوی بازگشتی میانمدت است و در چند روز شکل نمیگیرد. گرچه احتمال شکلگیری این الگو در چندهفته نیز وجود دارد اما بهتر است بین دوکف حداقل ۴ هفته گذشته باشد. شکلگیری کفها معمولا بیشتر از سقف زمان میبرد (قیمت در کف، بیشتر از سقف باقی میماند) بنابراین صبرکردن یک عنصر کلیدی برای بهرهگیری از این الگوست. باید به این الگو زمان بدهید تا نشانههای صحیح را دریافت کنید.
صعود قیمت بعد از کف اول باید بین ۱۰ تا ۲۰ درصد باشد. کف دوم نسبت به کف اول میتواند حداکثر تا ۳ درصد اختلاف قیمت داشته باشد. اندیکاتورهای حجم مانند “Chaikin Money Flow” اندیکاتور OBV و اندیکاتور تجمع / توزیع (Accumulation / Distribution ) میتواند برای تشخیص فشار خرید به کار برده شود.
این الگو بعد از یک روند صعودی شکل میگیرد و کامل شدن آن، نشاندهنده پایان روند صعودی است. الگو شامل سه سقف پیدرپی است که سقف وسط آن (سر) از دو سقف دیگر بالاتر تشکیل میشود؛ دو سقف در کنار سر که به عنوان شانه از آنها نام میبرند و تقریبا مساوی هستند.
کفهای ناشی از هر سقف به هم وصل میشوند تا خط حمایت (خط گردن) را تشکیل دهند.
همانطور که از نام آن مشخص است، الگوی سر و شانه سقف از یک شانه چپ، یک سر، یک شانه راست و یک خط گردن تشکیل میگردد. سایر فاکتورهای دخیل در الگو شامل حجم معاملات، شکست خطوط، هدف قیمتی و تغییر نقش حمایت به مقاومت هستند. در ادامه به هر بخش بطور جداگانه میپردازیم.
۱ – روند قبلی : قبل از تشکیل یک الگوی معتبر سر و شانه سقف، وجود یک روند صعودی لازم است. به عبارت دیگر اگر روند صعودی وجود نداشته باشد، عملا نباید به دنبال تشخیص الگوی سر و شانه سقف بود. (هر الگوی بازگشتی دیگر نیز چنین است و میبایست قبل از آن یک روند تشکیل شده باشد، وجود الگویی بازگشتی بدون وجود روند بیمعناست)
۲ – شانه چپ : روند صعودی است و شانه چپ در بالاترین نقطه روند تشکیل میشود. بعد از تشکیل این سقف، یک نزول رخ میدهد تا شانه چپ کاملا شکل بگیرد. کف تشکیل شده پس از شانه چپ معمولا بالای خط روند صعودی است و چنین به نظر میرسد که روند صعودی ادامه دارد.
۳ – سر : از کف شانه چپ افزایش قیمت شروع میشود، از قله قبلی نیز عبور میکند و سر را تشکیل میدهد. بعد از این سقف، کف دوم نیز شکل میگیرد که نقطه دوم خط گردن است. این کف معمولا خط روند را میشکند و اخطار پایان روند را صادر میگردد.
۴ – شانه راست : بعد از تشکیل نقطه دوم خط گردن، قیمت مجددا به سمت بالا حرکت میکند ولی نمیتواند به سقف قبلی برسد و کمی پایینتر (نزدیک به سقف شانه چپ) قله دیگری شکل میدهد که در این الگو به شانه راست معروف است.
ترجیح این است که دو شانه بصورت متقارن باشند و نزول قیمت از شانه راست، شکست خط گردن را در پی داشته باشد.
۵ – خط گردن : خط گردن از وصل کردن دو نقطه پایینی ۱ و ۲ شکل میگیرد. نقطه ۱ نشانگر نقطه پایین شانه چپ و آغازگر سر، و نقطه ۲ نیز نشاندهنده پایان سر و شروع شانه راست است.
بسته به رابطه بین دو نقطه پایین، خط گردن میتواند شیب نزولی یا صعودی داشته باشد یا اینکه کاملا افقی شود. شیب خط گردن روی درجه نزولی بودن الگوی سر و شانه سقف اثر میگذارد؛ یک خط گردن با شیب نزولی، نشاندهنده الگویی نزولیتر است.
گاهی اوقات بیش از ۲ نقطه پایین را میتوان در خط گردن رسم شده مشاهده کرد.
۶ – حجم معاملات : در حین تشکیل الگوی سروشانه سقف، حجم معاملات نقش مهمی در تایید این الگو بازی میکنند. حجم معاملات را میتوان از طریق یک اندیکاتور (مثلا Chaikin Money Flow یا OBV) یا به سادگی با بررسی سطوح حجم بررسی نمود. در حالت ایدهآل ( و نه همیشه ) حجم معاملات در طول تشکیل شانه چپ باید بیشتر از زمانی باشد که “سر” تشکیل میشود. کاهش حجم در زمان تشکیل سر که به عنوان یک سقف جدید است، یک اخطار برای شکست روند به شمار میروند. اخطار بعدی زمانی صادر میشود که حجم معاملات در زمان کاهش قیمت از “سر” افزایش مییابد.
همچنین تایید دیگر این الگو زمانی است که افزایش حجم معاملات را در زمان کاهش قیمت از سقف شانه سمت راست، شاهد باشیم.
۷ – شکست خط گردن : تا زمانی که حمایت خط گردن شکسته نشده است، الگوی سر و شانه سقف هنوز کاملا نشده و روند نیز به نزولی تبدیل نشده است. در حالت ایدهآل شکست خط گردن باید بصورتی قاطعانه (با حجمی زیاد) رخ دهد.
۸ – تبدیل حمایت به مقاومت : وقتی حمایت شکسته میشود، معمولا به خط مقاومت تبدیل میگردد. گاهی اوقات قیمت به حمایت شکسته شده بر میگردد (پولبک میزند) و یک شانس فروش به معاملهگران میدهد تا از بازار خارج شوند.
۹ – هدف قیمت : پس از شکست حمایت خط گردن، میزان کاهش قیمت از طریق محاسبه فاصله بین خط گردن و سقف سر بدست میآید. این فاصله از زیر خط گردن تا پایین محاسبه میشود تا هدف قیمت مشخص گردد. هر هدف قیمتی را میبایست یک قیمت تخمینزده شده دانست و باید موارد دیگر را نیز برای تشخیص تارگت در نظر داشت. سایر فاکتورهای دخیل در هدف قیمتی را میتوان شامل سطح حمایت قبلی، فیبوناچی اصلاحی و میانگین متحرک بلندمدت دانست.
الگوی سر و شانه سقف یکی از متداولترین الگوهای بازگشتی است که شکل میگیرند. مهم است که به یاد داشته باشید این الگو بعد از یک روند صعودی تشکیل میشود و اگر الگو تایید شود یک نزول بزرگ در انتظار قیمت خواهد بود.
مثال الگوی سر و شانه سقف
الگوی سر و شانه کف با الگوی سروشانه سقف شباهتهای زیادی دارد اما این الگو برای معتبر بودن، به مقدار زیادی روی حجم معاملات وابسته است. به عنوان یک الگوی بزرگ بازگشتی، سر و شانه کف بعد از یک روند نزولی شکل میگیرد و باعث تغییر روند به صعودی میشود. الگو شامل سه کف یا دره است و دره وسطی (سر) عمیقترین دره و دو دره کناری آن که به عنوان دره (شانه) سمت راست و شانه سمت چپ نامیده میشوند عمق کمتری دارند.
در حالت ایدهآل دو شانه یا دو دره در این الگو در ارتقاع و عرض یکسان هستند. با اتصال برخوردهایی که به عنوان سطح یا محدوده مقاومتاند خط گردن شکل میگیرد.
حرکات قیمت در الگوهای سر و شانه سقف و سر و شانه کف تقریبا شبیه هم ولی بالعکس هستند. نقش قیمت در الگوی سر و شانه کف، تفاوت این دو الگوست. گرچه افزایش حجم در زمان شکست خط گردن در “الگوی سر و شانه سقف” نشانهای قوی برای تایید الگوست ولی در الگوی سر و شانه کف، این مورد برای تایید الگو کاملا لازم و حیاتی است. در ادامه به بخشهای مختلف الگوی سر و شانه کف بطور جداگانه میپردازیم و سپس در یک مثال این الگو را نشان میدهیم.
۱ – روند قبلی : مانند همه روندهای بازگشتی، برای بودن یک الگوی سر و شانه کف، ابتدا باید روندی نزولی وجود داشته باشد. بدون یک روند نزولی قبلی، نباید انتظار تشکیل یک الگوی معتبر سر و شانه کف را داشت.
۲ – شانه چپ : در حین روند نزولی، شانه سمت چپ یک دره شکل میدهد که یک کف پایین در روند محسوب میشود و به نظر میرسد روند نزولی بدون مشکل در حال ادامه است. بعد از تشکیل این دره، یک افزایش قیمت، شانه چپ را کامل میکند.
۳ – سر : از نقطه بالایی و مقاومت شانه چپ، یک نزول رخ میدهد و تا پایینتر از کف قبلی نیز ادامه مییابد؛ این نقطه پایینترین نقطه الگو و به عنوان سر وارونهی الگو است. بعد از تشکیل این کف، یک افزایش قیمت متعاقبا نقطه دوم خط گردن را شکل میدهد و سر کامل میشود. در اینجا گاهی اوقات خط روند نزولی شکسته میشود و ادامهدار بودن روند نزولی زیر سوال میرود.
۴ – شانه راست : قیمت از نقطه بالایی سر (خط گردن) شروع به نزول و تشکیل شانه راست میکند. این کف همیشه بالاتر از کفی است که سر تشکیل داده و معمولا با کف شانه چپ در خطی افقی قرار میگیرد. گرچه ترجیح این است که خط گردن افقی باشد، گاهی شانهها میتوانند پایینتر، بالاتر یا پهنتر و نازکتر باشند. پس از اینکه قیمت از کف شانه راست حرکت کرده و خط گردن (مقاومت) را به سمت بالا قطع میکند، الگوی سروشانه کف تکمیل میگردد.
۵ – خط گردن : این خط از وصل کردن دو نقطهی ۱ و ۲ بالای این الگو نشان مشخص میشود. نقطه ۱ در واقع انتهای شانه چپ و شروع سر، و نقطه ۲ پایان سر و شروع شانه راست است. بسته به رابطه بین این ۲ نقطه بالایی، خط گردن میتواند افقی یا دارای شیب نزولی و یا صعودی باشد. شیب خط گردن، مشخص کننده میزان صعودی بودن الگوست: یک خط گردن با شیب صعودی، الگوی صعودی قویتری نسبت به خط گردن صاف یا نزولی است.
۶ – حجم معاملات : در الگوی سر و شانه کف، حجم معاملات نقش بسیار مهمی را ایفا میکند. بدون وجود حجم مناسب، به شکست خطوط همواره با تردید نگاه میشود. حجم میتواند توسط اندیکاتورهایی مانند OBV و یا Chaikin Money Flow یا با مشاهده سطوح حجم مورد بررسی قرار گیرد.
نکته اول – حجم معاملات در زمان تشکیل نصف اول الگو از اهمیت کمتری نسبت به نصف دوم برخوردار است. در زمان افت قیمت برای تشکیل شانه چپ، حجم معاملات و همچنین فشار فروش معمولا زیاد است. فشار فروش حتی میتواند زمانی که قیمت در حال نزول است تا کف سر را تشکیل دهد بسیار زیاد باشد. بعد از کف سر، الگوهای بعدی حجم باید مشاهده شود تا افزایش حجم آتی در آینده را مشاهده کرد.
نکته دوم – بعد از کف سر، میبایست شاهد افزایش در حجم معاملات باشید. بعد از اینکه نقطه دوم خط گردن تشکیل شد، خط نزولی تشکیل دهنده شانه راست، میبایست با حجم کم همراه باشد.
در پولبک که به خط گردن زده میشود، اندیکاتورهایی مانند CMF و OBV باید قدرتمند باقی بمانند. مهمترین لحظه برای حجم معاملات زمانی است که قیمت از کف شانه راست به سمت خط گردن حرکت میکند تا آنرا بشکند. برای یک شکست معتبر لازم است قیمت در حین حرکت به سمت خط گردن با حجم زیاد بوده و شکست خط با قدرت صورت بگیرد.
۷ – شکست خط گردن : الگوی سروشانه کف تا زمانی که خط گردن شکسته نشود و روند نزولی کاملا نقض نشود تایید نمیشود. همانطور که گفته شد، زمانی الگو مورد تایید است که مقاومت خط گردن همراه با حجم بالای معاملات شکسته شود.
۸ – تبدیل مقاومت به حمایت : پس از اینکه مقاومت خط گردن شکسته شد، اغلب اوقات به حمایت تبدیل میشود و گاهی قیمت یک پولبک به خط گردن میزند، در این هنگام یک فرصت خرید دیگر فراهم شده است و میتوان از آن استفاده کرد.
۹ – هدف قیمتی : بعد از شکست خط گردن که به عنوان مقاومت عمل میکند، هدف قیمتی آینده معادل فاصله بین کف سر و خط گردن خواهد بود. این فاصله از خط گردن شکسته شده به سمت بالا به قیمت اضافه میشود و هدف قیمتی بدست میآید.
سروشانههای کف مانند سروشانه سقف از الگوهایی هستند که در بازار به تعداد زیاد دیده میشوند. در نظر داشته باشید که فقط بعد از یک روند نزولی این الگو شکل میگیرد و وقتی تکمیل شود یک تغییر بزرگ در روند در پی دارد.
مثال الگوی سر و شانه کف
کنجها که با نام الگوی وج نیز شناخته شدهاند، نشانهای از یک توقف موقت در روند فعلی هستند و این موضوع را میرساند که معاملهگران در مورد اینکه قیمت به کدام سمت خواهد رفت تردید دارند.
الگوی کنج پایینرونده یک الگوی صعودی (bullish) محسوب میشود؛ بنابراین نام آنرا با هدفش اشتباه نگیرید. شکل آن بصورتی است که در روند نزولی، از بالا بصورتی پهن آغاز میگردد و همینطور که به پایین میآید باریکتر میشود. این حرکات قیمت یک شکل مخروطی مانند ایجاد میکند که شیب آن به سمت پایین است.
این الگو غیر از اینکه میتواند یک الگوی صعودی باشد، میتواند در دسته الگوهای ادامهدهنده نیز جای گیرد. در این هنگام، شیب الگو برخلاف روند غالب به سمت پایین متمایل میشود ولی بعد از شکسته شدن خط مقاومت، روند صعودی ادامه مییابد. در نظر داشته باشید که الگوی کنج پایینرونده (Falling Wedge) چه در پایان یک روند نزولی تشکیل شود و چه در ادامه یک روند صعودی، یک الگوی صعودی محسوب میشود.
۱ – روند قبلی : برای اینکه یک الگوی معتبر کنج پایینرونده (Falling Wedge) از نوع تغییر روند داشته باشیم لازم است که یک روند قبلی وجود داشته باشد. در حالت ایدهآل، کنج پایینرونده بعد از یک روند نزولی بزرگ شکل میگیرد و نقطه پایینی نهایی را مشخص میکند. الگو معمولا در باره زمانی ۳ تا ۶ ماهه تشکیل میشود و روند نزولی قبلی آن میبایست حداقل ۳ ماه به طول کشیده باشد.
۲ – خط مقاومت بالایی : حداقل ۲ برخورد و ترجیحا ۳ برخورد به خط مقاومت بالایی لازم است و هر برخورد به مقاومت باید پایینتر از سطح مقاومت قبلی باشد.
۳ – خط حمایت پایین : برای معتبر بودن الگو، حداقل ۲ برخورد و ترجیحا ۳ برخورد نیز به خط حمایت نیاز است. هر برخورد میبایست پایینتر از قبلی باشد.
۴ – انقباض : همینطور که الگو در حال تکمیل شده است، خط مقاومت بالایی و خط حمایت پایینی به هم نزدیک میشوند. نقاط پایینی در نمودار همچنان پایینتر از کفهای قبل شکل میگیرند اما این نفوذ به سمت پایین، رفتهرفته کمعمقتر میشود. کفهای کمعمقتر نشاندهنده کاهش فشار فروش هستند و خطوط حمایتی پایینتر با شیب نزولی کمتری نسبت به خط مقاومت بالایی شکل میگیرند.
۵ – شکست مقاومت : تایید صعودی شدن قیمت تا زمانی که خط مقاومت با قدرت شکسته نشده صادر نمیشود. احتیاط حکم میکند تا زمانیکه قیمت سطح مقاومت قبلتر را نیز نشکسته است منتظر بمانید. بعد از اینکه مقاومت شکسته شد، گاهی اوقات در نمودار، یک پولبک نیز برای آزمودن خط حمایت جدید به وجود میآید.
۶ – حجم معاملات : فاکتور حجم معاملات برای معتبر بودن الگوی کنج نزولی یک عنصر ضروری است. بدون افزایش حجم معاملات، مقاومت شکسته شده که حالا به حمایت تبدیل شده است آسیبپذیری زیادی دارد.
بطور کلی دو الگوی کنج بالارونده ( rising wedges) و کنج پایینرونده (falling wedge) از الگوهایی هستند که شناسایی معتبربودنشان مشکل است. زمانیکه سقفها و کفهای پایینتر شکل میگیرند (در کنج پایینرونده) به نظر میرسد سهم همچنان در روند نزولی است. کنج پایینرونده برای تشخیص کاهش در شتاب روند نزولی است و کمک میکند تحلیلگران تکنیکال اخطار تغییر روند را شناسایی کنند.
باوجودیکه فشار فروش ممکن است کاهش یافته باشد، تا زمانی که مقاومت شکسته نشده است تقاضا بر عرضه غلبه نمیکند. همانطور که در اکثر الگوهای کلاسیک میبایست منتظر یک شکست باشید و سایر ابزارهای تحلیل تکنیکال را برای تایید سیگنالها بکار ببرید.
مثال الگوی کنج پایین رونده
این الگو با دو خط دارای شیب صعودی است ولی یک الگوی نزولی محسوب میشود که با عرض پهن و گستردهتر در پایین شروع شده و همینطور که به بالا میرود فاصله بین دو خط آن کمتر میشود. در این مطلب از بلاگ بآشگاه مشتریان کارگزاری آگاه روی الگوی “کنج بالا رونده” به عنوان الگوی بازگشت روند تمرکز داریم اما در نظر داشته باشید که این الگو در دسته الگوهای ادامهدار نیز قرار میگیرد.
به عنوان یک الگوی ادامهدهنده، «الگوی کنج بالا رونده» همچنان دارای شیب صعودی خواهد بود اما این شیب برخلاف روند نزولی غالب شکل میگیرد. (الگوی کنج بالا رونده به عنوان الگوی تغییر روند نیز دارای شیب صعودی است)
صرفنظر از ادامهدهنده یا بازگشتی بودن این الگو، کنج بالا رونده یک الگوی نزولی ( bearish) محسوب میشود.
۱ – روند قبلی : جهت اینکه این الگو به عنوان الگوی تغییر روند تایید شود، میبایست یک روند قبل از آن وجود داشته باشد. کنج بالا رونده معمولا در بازهای ۳ تا ۶ ماهه شکل میگیرد و میتواند به عنوان نشانهای از بازگشت روندی بلندمدت یا میانمدت در نظر گرفته شود.
۲ – خط مقاومت بالا : حداقل ۲ نقطه (در حالت ایدهآل ۳ نقطه) به هم وصل شده لازم است تا خط مقاومت بالایی رسم شود. هر نقطه میبایست از قله قبلیاش بالاتر باشد.
۳ – خط حمایت پایین : حداقل ۲ نقطه (در حالت ایدهآل ۳ نقطه) به هم وصل شده لازم است تا خط حمایت پایین رسم شود. هر نقطه حمایتی باید بالاتر از کف قبلی شکل بگیرد.
۴ – انقباض : خط مقاومت بالا و خط حمایت پایینی الگو همینطور که الگو در حال پیشروی است به هم نزدیک میشوند. حرکت قیمت بعد از برخورد به حمایت رفتهرفته کوتاهتر شده و باعث میشود در ادامهدار بودن رالی قیمت، شبهه به وجود آید. از طرف دیگر خط مقاومت بالا نمیتواند متناسب با شیب خط حمایت شکل بگیرد و این رویداد نشانگر افزایش عرضههاست.
۵ – شکست حمایت: تایید این الگو و نزول قیمت فقط زمانی معتبر است که خط حمایت با قدرت شکسته شود. برای تایید الگو و اتخاذ تصمیم معاملاتی، معقولانه است تا زمان شکسته شدن حمایت بعدی نیز صبر کنیم. پس از اینکه حمایت شکسته شد، گاهی اوقات یک عکسالعمل از سمت قیمت شکل میگیرد و مجدد قیمت به سمت خط حمایت که حالا تبدیل به مقاومت شده حرکت میکند و پس از لمس آن، مجدد به نزول ادامه میدهد.
۶ – حجم معاملات : در حالت ایدهآل این الگو، در زمان رشد قیمت، حجم معاملات کم میشود و الگو تکامل مییابد. رشد حجم معاملات در ناحیه شکست حمایت، تاییدی بر الگوی کنج بالا رونده و نزول قیمت است.
تشخیص یک الگوی کنج بالا رونده معتبر نیز مانند الگوی کنج پایینرونده مشکل است. در زمان تشکیل و تثبیت این الگو، کاهش شتاب قیمت در روند صعودی در سقفهای بعدی ملموس است. البته ایجاد سقفها و کفهای بالاتر همچنان روند را صعودی نشان میدهد اما شکست حمایت نشاندهنده این است که فشار فروش سرانجام بر خرید غلبه کرده و به احتمال قوی باید منتظر قیمتهای پایینتر باشیم.
پس از تکمیل الگوی کنج بالا رونده، هیچ روشی برای تشخیص هدف قیمت وجود ندارد و باید از سایر ابزارهای تکنیکال برای پیشبینی قیمت احتمالی استفاده کرد.
مثال الگوی کنج بالا رونده