چهارچوب و مراحل تحلیل بنیادی را در بخش “آشنایی با اصول اولیه تحلیل بنیادی” بررسی کردیم و “نقش عوامل کلان اقتصادی مؤثر بر بنیاد شرکتها” را خواندیم. دومین مرحله تجزیهوتحلیل بنیادی، بررسی صنایع و ارزیابی آنها است. در این بررسی میخواهیم به این پاسخ دهیم که “سرمایهگذار بهتر است در چه حوزه یا صنعتی سرمایهگذاری کند؟ یا بهبیاندیگر، “برای ورود به سرمایهگذاری در یک صنعت، چه نکاتی را مدنظر قرار دهد؟”
بعدازاینکه سرمایهگذار برای ورود به بازار تصمیم گرفت، باید حوزه سرمایهگذاری خود را انتخاب نماید. تحلیلگر باید توجه خود را به صنایعی معطوف کند که در حال حاضر و در آینده سوددهی بیشتری نسبت به بقیه خواهند داشت. با در نظر گرفتن شرایط کلی اقتصادی، سرمایهگذار استراتژی خود را برای تعیین صنعت موردنظر، انتخاب میکند. بهعنوانمثال در صورت سودآوری اکثر صنایع، توجه به ریسک سرمایهگذاری در انتخاب صنایع، منطقی است. باید صنایعی انتخاب شود که ریسک سرمایهگذاری کمتری دارند. در این شرایط صنایعی مانند تکنولوژی که رشد سریعتری دارند قابلقبول هستند. استراتژی انتخابی در این شرایط تهاجمی و رشد محور است. اگر شرایط اقتصادی نمایانگر رکود بوده و اکثر صنایع سودآوری پایین داشته باشند، سرمایهگذار از استراتژی تدافعی استفاده میکند. بهعنوانمثال در شرایط رکودی، بیشتر شرکتهای خدماتی قابل میتواند برای ورود سرمایهگذاران مناسب باشد.
صنایع نیز مانند بازار از طریق مطالعه دادههایی همچون فروش، سود سهام شرکتها، سود تقسیمی، ساختار سرمایه، خطوط تولید، قوانین و… مورد تجزیهوتحلیل قرار میگیرند.
مرحله دوم تحلیل بنیادی به بررسی موارد ذکرشده در صنایع میپردازد. هدف از این بررسی، تعیین موقعیت فعلی صنعت و روند رشد آن در آینده است. سهامداران بیشتر تمایل به سرمایهگذاری در صنایعی دارند که رو به رشد هستند و البته سودآوری مطلوبی دارند.
بعد از بررسی و تحلیل بازار و اقتصاد کل کشور و حصول این نتیجه که در شرایط فعلی سرمایهگذاری جذاب است، باید به تحلیل و بررسی صنایعی بپردازیم که فرصتهای مناسب در آینده برای آنها وجود دارد. از طریق این بررسی درمییابیم که چه صنایعی ارزش سرمایهگذاری دارند. جهت بررسی عملکرد صنعت عواملی مانند؛ نوع صنعت، ثبات صنعت، شرایط رقابتی صنعت و … کاملاً تأثیرگذار است. این عوامل را میتوان در دورههای زمانی مختلف، باهم مقایسه کرد. بهمنظور بررسی بهتر و دقیقتر، صنایع را با توجه به ویژگیها و تولیداتشان به گروههای مختلف، تقسیمبندی میکنند تا مقایسه و تحلیل راحتتری داشته باشند. بهعنوانمثال، میتوان به گروههای تجاری و کامپیوتری، نفتی، نساجی، خدمات، پتروشیمی و … اشاره نمود.
سرمایهگذاری که تشخیص میدهد اقتصاد و کلیت بازار برای سرمایهگذاری جذاب است، باید دست به تحلیل صنایعی بزند که در آنها فرصتهایی برای آینده دیده میشود. سرمایهگذاران میتوانند با توجه به میزان اطلاعات در دسترس و مدلهای خاص، از این مفاهیم به طرق مختلف استفاده نمایند.
مایکل پورتر (Michael Porter) یکی از نظریهپردازان مدیریت و سرمایهگذاری، روشی را برای بررسی و ارزیابی صنایع ارائه کرده است که بر اساس آن صنایع از دو دیدگاه کلی قوانین و مقررات و تحولات تکنولوژیکی، موردبررسی قرار میگیرد.
در تحلیل به شیوه پورتر، کافی است عوامل و پارامترهای زیر را در صنعت خاصی تجزیهوتحلیل کنیم.
نتایج حاصل از این ارزیابی به تحلیلگر در انتخاب صنعت و برآورد وضعیت موجود (فعلی) آن کمک میکند.
در ادامه برای درک بهتر از مدل تحلیلی مایکل پورتر و عوامل تأثیرگذار از دیدگاه وی، به تحلیل صنعت فولاد از طریق تجزیهوتحلیل پارامترهای ذکرشده، بهاختصار میپردازیم.
موانع ورود به صنعت
ازجمله موانع ورود به صنعت میتوان به مواردی زیر اشاره کرد:
تعداد رقبای موجود در صنعت
ازجمله مهمترین شرکتهایی که رقبای موجود در صنعت به شمار میآیند، میتوان به شرکتهای زیر اشاره کرد:
قدرت چانهزنی خریداران
با توجه به دامنه وسیع خریداران در این صنعت، قدرت چانهزنی آنها ضعیف است. میزان مصرف محصولات بالا است و تقاضا برای آن زیاد است. لذا قدرت چانهزنی خریداران پایین است.
تهیه کالاهای جانشین
در خصوص کالاهای جانشین برای محصولات فولادی، میتوان به محصولات آلومینیومی و همچنین لولههای پلاستیکی بهجای لولههای فولادی اشاره کرد.
قوانین و مقررات
ازجمله قوانین و مقررات وسیعی که بر صنعت فولاد تأثیرگذار است، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
بهمنظور ورود به صنعت مناسب برای سرمایهگذاری، معیارهای ارزیابی مختلفی وجود دارد که به بررسی برخی از آنها میپردازیم.
فشار عرضه و تقاضا در صنعت موردنظر چه در حال حاضر و چه پیشبینی آن برای آینده، ازجمله موارد حائز اهمیت است. این عوامل نشاندهنده آن است که صنعت، مورد اقبال خریداران و سرمایهگذاران قرار دارد یا خیر.
اگر صنعت با فشار تقاضا (مازاد تقاضا برای سرمایهگذاری و خرید نسبت به عرضه) مواجه باشد، احتمال کاهش قیمت به دلیل اصل تعادل در بازار و متعادل بودن عرضه و تقاضا، وجود دارد. درنتیجه صنعت در وضعیت فعلی برای ورود سرمایهگذار مناسب نیست. چنانچه فشار عرضه در صنعت وجود داشته باشد یعنی فروشنده بیشتر از خریدار باشد قیمت در سطح پایینی قرار دارد و بازهم طبق اصل تعادل در بازار، قیمت، روند صعودی پیداکرده و صنعت برای ورود مناسب است.
در تحلیل بنیادی، نرخ رشد صنعتهای مختلف را بررسی و با یکدیگر مورد مقایسه قرار میدهیم. مسلماً صنعتی که نرخ رشد بیشتری دارد پیشبینی روند آینده آن را تحت تأثیر قرار داده و برای ورود مناسبتر است. اگر یک یا چند نماد یا شرکت در یک صنعت بهصورت عمومی رشد داشته باشند، گفته میشود روند قیمتی صنعت افزایشی است.
البته ممکن است در بازههای زمانی هم کاهش قیمت دیده شود، اما برآیند نوسان قیمتی آن افزایشی است و اگر یک یا چند شرکت در یک صنعت با کاهش عمومی قیمتها مواجه باشند، گفته میشود روند قیمتی صنعت کاهشی است.
اینکه صنایع مختلف ازنظر کلی در اقتصاد کشور چه جایگاهی دارند، برای ورود به سرمایهگذاری و پیشبینی آینده صنعت حائز اهمیت است. بررسی این موضوع که اهمیت کدامیک از صنایع برای کل بازار و کشور بیشتر است، در پیشبینی اقبال خریداران و سرمایهگذاران نسبت به آن تأثیرگذار است.
اینکه صنعت موردنظر در کدامیک از مراحل چرخه عمر خود قرار دارد، اهمیت تعیینکنندهای در پیشبینی نرخ رشد آینده صنعت دارد.
صنعتی که در مرحله بلوغ خود قرار دارد، روند آینده آن رشد چشمگیری نخواهد داشت و رو به نزول خواهد شد اما در مقابل صنعتی که در مرحله رشد قرار داشته و در ابتدای فعالیت است و هنوز به بلوغ نرسیده، روند رشد آن در آینده با افزایش همراه خواهد بود.
زمانی که سرمایهگذار تشخیص میدهد شرایط اقتصاد و بازار برای سرمایهگذاری مناسب است به تحلیل صنایعی میپردازد که برای سالهای آینده فرصت دارند. در ادامه همین مطلب به توضیح بیشتری در خصوص این عامل خواهیم پرداخت.
در چرخه عمر با ۴ دوره کلی مواجه هستیم: دوره معرفی، دوره رشد، دوره بلوغ و دوره افول
نخستین عاملی که بر قیمت سهام شرکتهای فعال در یک صنعت تأثیر مستقیم دارد، نحوه قیمتگذاری محصولات آن صنعت است. معمولاً قیمت محصولات در یک صنعت بر اساس چند عامل تعیین میگردد که از آن جمله میتوان به سیاستهای دولت و میزان عرضه و تقاضا در بازار اشاره کرد.
یکی از عوامل بااهمیت مرتبط با صنعت، میزان عرضه و تقاضا برای محصولات شرکتهایی است که در آن صنعت در حال فعالیت هستند. بهعنوانمثال، رونق صنعت ساختمانسازی میتواند باعث افزایش تقاضا برای مصالح ساختمانی ازجمله سیمان شود و این افزایش تقاضا هم به دلیل تأثیر مستقیمی که بر میزان فروش و سودآوری شرکتهای سیمانی دارد، افزایش قیمت سهام این شرکتها را در بورس به دنبال خواهد داشت.
هر چه شرکتهای موجود در صنعت، انحصاریتر باشد، امکان سودآوری آنها بیشتر است. چراکه به علت نبود رقیب، تولیدکننده میتواند هر قیمتی که مدنظر خود است، برای محصول خود تعیین کند.
واضح است با ورود رقبای جدید به صنعت و افزایش میزان رقابت در آن، از میزان انحصار شرکتها کاسته شده و سودآوری آنها نیز کاهش مییابد؛ بنابراین لازم است سرمایهگذار قبل از خرید سهام یک شرکت، وضعیت حال و آینده صنعت را ازنظر میزان انحصار، ورود رقبای جدید و تأثیر آن بر قیمت سهام شرکتهای آن صنعت، بهطور کامل بررسی کند.
میزان سرمایهگذاریهای صورت گرفته و جهتگیری دولت و بخش خصوصی در زمینه یک صنعت تا حدود زیادی چشمانداز آینده صنعت را مشخص میکند و به سرمایهگذاران در تصمیمگیری برای خرید یا فروش سهام شرکتهای فعال در آن صنعت کمک کند. هراندازه حجم سرمایهگذاریها در یک صنعت بیشتر باشد، به این معناست که انتظار سودآوری در آن صنعت بیشتر است.
هرگونه تغییر در وضعیت اقتصادی صنایعی که بهنوعی با صنعت موردنظر ارتباط دارند، بر قیمت سهام شرکتهای فعال در آن تأثیرگذار است.
بهعنوانمثال رکود یا تورم در صنایع تأمینکننده مواد اولیه صنعت موردبررسی، حتماً بر قیمت محصولات آن تأثیرگذار است. رکود یا رونق در صنعت فولاد بر قیمت محصولات و سهام شرکتهایی که مواد اولیه آنها از صنایع فولادی تأمین میگردد، تأثیرگذار است.
سرعت تغییر فناوری در صنایع، از دیگر عوامل اثرگذار بر قیمت سهام شرکتهای موجود در آن است. بهعنوانمثال سرعت تغییرات فناوری در صنعت ارتباطات نسبت به صنعت سیمان بیشتر است. هراندازه سرعت تغییرات فناوری در یک صنعت بیشتر باشد، میزان تغییرات قیمت سهام شرکتهای فعال در آن صنعت بیشتر خواهد بود. از سوی دیگر این مسئله حائز اهمیت است که صنعت موردبررسی و شرکتهای موجود در آن توانایی انطباق سریع با تغییرات فناوری را دارد یا خیر. تحولات تکنولوژیکی میتواند با تأثیر بر میزان تولید، کیفیت محصولات، هزینههای تولید و آلایندگی محیطزیست بر روند آینده شرکتهای موجود در یک صنعت، تأثیر بگذارد.
با شناسایی وضعیت توسعه اقتصادی کشور، پرواضح است برخی از صنایع از بازدهی بالاتری نسبت به صنایع دیگر برخوردارند. تحلیلگر باید مطالعه خود را محدود به صنایعی کند که بیشتر از بقیه از شرایط فعلی یا آینده اقتصاد، سود خواهند برد. اگر وضعیت بهگونهای باشد که بیشتر شرکتها از توسعه اقتصادی منتفع گردند، ریسک سرمایهگذاری ملاک انتخاب صنعت خواهد بود. از سوی دیگر اگر پیشبینیها بیانگر رکود اقتصادی باشد، منطقی است که سرمایهگذار در انتخاب خود بهجای رشد محور بودن، درآمد محور باشد و به سرمایهگذاری در شرکتهایی که درآمد تضمینشده دارند، مانند صنایع خدماتی، رویآورند.
میزان مطلوبیت و جذابیت صنایع از دیدگاه سرمایهگذاران و تحلیلگران بهوسیله چند عامل بررسی میشود.
برخی از مهمترین آنها عبارتاند از:
۱- روبه رشد بودن تقاضا برای محصولات آن صنعت
۲- برخورداری از مزیت نسبی بهگونهای که انواع محصولات مشابه خارجی نتوانند تهدید جدی برای نفوذ در بازار محصول بهحساب آیند. بهعنوانمثال مواد اولیه ارزان، نیروی کار ارزان و ماهر و درنتیجه تولید با هزینه کمتر.
۳- محدود بودن کالاهای جانشین برای محصولات صنعت؛ هر چه تعداد کالاهای قابل جانشینی محدودتر باشد، موقعیت بازار آن صنعت قویتر است.
۴- وابستگی کم به مواد اولیه خارجی (وارداتی) و پایین بودن میزان نیاز به ارز؛ با توجه به نوسان پذیری درآمدهای ارزی کشور، صنایعی میتوانند ثبات تولید بیشتری داشته باشند که وابستگی آنها به ارز کمتر باشد. این صنایع حتی در صورت کمبود ارز هم قادر به ادامه فعالیت خود هستند.
۵- ثبات فروش و سودآوری؛ صنایعی که کالاهای مصرفی تولید میکنند، دارای ثبات بیشتری در رویه فروش و سودآوری نسبت به صنایعی که کالاهای واسطهای و سرمایهای تولید میکنند، هستند. لذا ریسک سرمایهگذاری در سهام شرکتهای تولیدکننده کالاهای مصرفی کمتر از سهام شرکتهای تولیدکننده کالاهای واسطهای و سرمایهای است.
۶- استراتژیک بودن محصولات صنعت؛ بعضی از صنایع، محصولاتی تولید میکنند که دولت برای آنها الویت بیشتری قائل است؛ بنابراین تداوم تولید این محصولات موردحمایت دولت قرار میگیرد. این حمایتها باعث میشود که حتی در وضعیت کمبود ارز، این صنایع امکانات لازم را به دست آورده و به تولید خود ادامه دهند.
تجزیهوتحلیل صنایع شامل ۳ مرحله اصلی است:
با طی کردن این فرایند میتوان وضعیت فعلی صنعت را مشخص و نسبت به سرمایهگذاری در آن تصمیمگیری نمود. اولین گام از مراحل ۳ گانه تحلیل، بررسی چرخه عمر صنعت است. در این بخش به بررسی مفهوم چرخه عمر صنعت میپردازیم.
در چرخه عمر صنعت، عمر صنایع به چند دوره تقسیم میشود و تحلیلگران با توجه به اینکه صنعت در چه دورهای از چرخه عمر خود است، به ارزیابی صنعت میپردازند.
هر صنعت دارای سیکل عمری است که در هرلحظه دریکی از مراحل آن قرار دارد. این مراحل ویژگیها و نقاط ضعف و قوت ویژهای داشته و بیانکننده وضعیت موجود صنعت است. با توجه به اینکه صنعت موردبررسی در آینده در کدام مرحله در چرخه عمر خود قرار میگیرد، تصمیمهای مختلفی نسبت به آن میتوان اتخاذ نمود. مراحل چرخه عمر صنعت شامل؛ مرحله معرفی، مرحله توسعه و درنهایت مرحله تثبیت است.
در این مرحله تقاضا برای محصولات صنعت بسیار زیاد است. برخی از شرکتهای موجود در صنعت در حال معرفی، ممکن است به دلیل فشارهای رقابتی با شکست مواجه شوند؛ اما اکثر شرکتها، رشد سریعی در حیطه فروش و سودآوری دارند. رشد فروش و سود در این مرحله ممکن است سبب جذب سریع شرکتهای سرمایهگذار شود به همین دلیل رقابت بسیار شدید است و شرکتهای ضعیفتر از رده خارج میشوند. ریسک سرمایهگذاریها بالا است، اما بازده مورد انتظار شرکتهایی که موفق میشوند متناسب با آن، در سطح بالایی قرار دارد.
در دومین مرحله چرخه عمر صنایع، شرکتهای موجود در صنعت رونق پیدا میکنند، البته نرخ رشد آنها کمتر از مرحله قبل است. در این مرحله، صنایع محصولات خود را بهبود بخشیده و احتمال دارد قیمتهای خود را کاهش دهند. صنایع دارای ثبات بوده و قادر به تقسیم سود هستند و تمایل سرمایهگذاران برای سرمایهگذاری در شرکتهای موجود در این صنایع بیشتر میشود.
. در این مرحله رشد صنایع متعادل میگردد. میانگین فروش ممکن است هنوز در حال افزایش باشد اما نرخ رشد پایینتر از مراحل قبل است. نوآوری در این مرحله کاهشیافته و محصولات تثبیت میشوند. رقبا بهطور کامل وارد بازار شدهاند. هزینهها نرخ ثابتی دارند. احتمال مواجهشدن صنایع با رکود در این مرحله وجود دارد.
در این مرحله شرکتها دارای روند نزولی درفروش و سودآوری خود میشوند. شرکتهایی که اقدام به نوآوری و خلاقیت درروند تولید خود میکنند، میتوانند از این مرحلهبهمرحله قبل بازگشته و به فعالیت خود ادامه دهند. در غیر این صورت شرکتها مجبور به خروج از فعالیت خود در آن صنعت میشوند.
چگونه از چرخه عمر صنایع در تصمیمگیری برای سرمایهگذاری در یک صنعت استفاده کنیم؟
تمرکز چرخه عمر صنعت بر فروش و سهم بازار و سرمایهگذاری در آن است.
طبقهبندی چرخه عمر صنایع به سرمایهگذار و تحلیلگر کمک میکند تا بتواند رشد بالقوه صنایع را ارزیابی کند؛ اما این تجزیه تحلیل محدودیتهای خود را دارد. بهعنوانمثال این طبقهبندیها کاملاً عمومی هستند و به هنگام قرار دادن شرکتها و صنایع در آنها، سرمایهگذاران باید دقت کنند شرکتهایی که ربطی به همدیگر ندارند را در یک طبقه قرار ندهند.
دومین گام در فرایند تجزیهوتحلیل صنایع، تجزیهوتحلیل چرخه تجاری آنها است.
در بررسی چرخه تجاری، توان عملیاتی صنایع مختلف در رابطه با وضعیت کلی اقتصاد سنجیده میشود. بهعنوانمثال برخی از صنایع در طی دوران رکود اقتصادی، عملکرد ضعیفی دارند. درحالیکه برخی دیگر در همین دوره، عملکرد خوب و مناسبی دارند. عملکرد برخی از صنایع مطابق با چرخه تجاری و با توجه به وضعیت تجاری و اقتصادی بهبود مییابد و یا بدتر میشود. بسیاری از سرمایهگذاران به دنبال شرکتهای در حال رشد هستند. در این صنایع انتظار میرود.
سودهای سهام بدون در نظر گرفتن شرایط اقتصادی خیلی بیشتر از میانگین کل صنایع باشد.
ازنظر تأثیرپذیری صنایع نسبت به وضعیت کلی اقتصادی، میتوان صنایع را به چند گروه تفکیک کرد.
این صنایع، صنایعی هستند که کمتر تحت تأثیر تغییرات اقتصادی قرار دارند و تقاضا برای محصولات آنها همیشه وجود دارد. صنایع غذایی نمونهای از این صنایع است. چراکه مردم همیشه به غذا احتیاج دارند و بدون توجه به شرایط اقتصادی باید نیازهای غذایی خود را برآورده کنند.
دسته دیگری از صنایع هستند که عملکرد آنها کاملاً با توجه به شرایط اقتصادی تغییر میکند. در شرایط رونق اقتصادی، عملکرد خوب و در شرایط رکود، عملکرد نامناسب دارند. ازجمله این صنایع میتوان به صنایع کالاهای بادوام اشاره کرد. به اینگونه صنایع، صنایع ادواری گفته میشود.
برخی از صنایع هستند که ماهیت ادواری دارند، اما روند آنها مخالف با روند وضعیت اقتصادی کشور است. ازجمله این صنایع میتوان به صنعت معادن طلا اشاره کرد. اینگونه از صنایع، صنایع ادواری معکوس نام دارند.
طبقهبندیهای دیگری هم میتوان برای صنایع در نظر گرفت که با توجه به حساسیت صنایع نسبت به عوامل مختلف تقسیمبندی میگردد. از آن جمله میتوان به طبقهبندی صنایع بر اساس حساسیت نسبت به نرخ بهره اشاره کرد. صنایع حساس به نرخ بهره معمولاً نسبت به پیشبینیهای مربوط به تغییرات نرخ بهره از حساسیت برخوردار بوده و قیمت محصولات آنها کاملاً نسبت به این عوامل کششپذیر است. ازجمله این صنایع میتوان به صنعت بانکداری اشاره کرد.
برای ارزیابی و تقسیمبندی صنایع بر اساس چرخه تجاری آنها، باید ۳ گام را طی کنیم.
۱-بررسی وضعیت کلی و موقعیت فعلی صنعت
۲-بررسی موقعیت صنعت در رابطه با چرخه تجاری و وضعیت اقتصاد کلان
۳-تجزیهوتحلیل کیفی ویژگیهای صنعت بهمنظور تعیین افق دید در آینده صنعت
برای پیشبینی عملکرد یک صنعت، سرمایهگذاران نیاز به تحلیل چرخه تجاری و تغییرات احتمالی نرخ بهره دارند. برای درک بهتر این موضوع موردی را بهعنوان نمونه بیان میکنیم. چنانچه اقتصاد به سمت رکود برود، صنایع ادواری احتمالاً بیشتر از صنایع دیگر تحت تأثیر قرار میگیرند و صنایع تدافعی کمترین تأثیرپذیری را خواهند داشت. بر اساس این تحلیلها و دستورالعملها، سرمایهگذاران میتوانند تصمیمات بهتری در خصوص ورود یا خروج در یک سرمایهگذاری اتخاذ کنند. چراکه بهعنوانمثال پیشبینی در خصوص افزایش نرخ بهره، تأثیر منفی بر روی صنایع ساختمانسازی دارد و یا کاهش نرخ بهره تأثیر مثبت در همین صنایع خواهد داشت. لذا با داشتن پیشبینی درست و البته تجزیهوتحلیل بر همین اساس، میتوان برای سرمایهگذاری تصمیم گرفت.
سومین گام در تحلیل صنایع، بررسی پارامترهای کیفی در آنها است.
برخی از عوامل هستند که تأثیر آنها در ارزیابی صنایع و تصمیمگیری برای ورود بهصورت کمی قابلاندازهگیری نیست. این عوامل در انتخاب صنعت و ارزیابی آن از دیدگاه تحلیلگر و سرمایهگذار تأثیرگذار است اما جنبه کیفی دارند. به این دسته از عوامل، جنبههای کیفی صنایع گفته میشود. برخی از مهمترین این عوامل عبارتاند از:
بعضی از صنایع در بلندمدت عملکرد مناسب دارند و برخی دیگر در دوره بلندمدت عملکردشان ضعیف است. درست است که همیشه نمیتوان عملکرد آینده را بر اساس عملکرد گذشته پیشبینی کرد اما این مسئله مسیری که صنعت طی کرده است را نشان میدهد که باید به آن توجه کرد. سرمایهگذاران باید میزان فروش و رشد سود سهام و عملکرد قیمت گذشته (تاریخی) را بررسی نمایند.
شرایط رقابتی موجود در یک صنعت میتواند اطلاعات مهمی در خصوص ارزیابی آینده آن ارائه دهد. این مسئله که آیا امکان ورود به صنعت جدید و رقابت با رقبای جدید بهراحتی وجود دارد یا خیر، برای پیشبینی سوددهی صنعت در آینده و یا ریسک سرمایهگذاری در آن، تأثیرگذار است.
با توجه به اینکه دیدگاه زمانی سرمایهگذاران و تحلیلگران با یکدیگر متفاوت است، برای ارزیابی چشمانداز آینده صنعت در دورههای مختلف میتوان به سؤالات متعددی پاسخ داد که مسیر سرمایهگذاری در آن صنعت را در آن دوره زمانی تعیین میکند.
برای تعیین عملکرد صنعت در دورههای کوتاهمدت (مانند یک سال) سرمایهگذاران باید سؤالاتی نظیر سؤالات زیر را پاسخ دهند:
برای پیشبینی عملکرد صنعت در بلندمدت، سرمایهگذاران سؤالاتی نظیر زیر را باید بتوانند پاسخ دهند:
برای تحلیل صنایع همانند تجزیهوتحلیل اوراق بهادار، میتوان از روشهای مختلفی استفاده کرد. بسیاری از این روشها از الگوی منطقی پیروی میکنند. بهعنوانمثال بهصورت منطقی میتوان استنتاج کرد که کاهش تعداد رقبای یک صنعت را پیشبینی کنید. با یکسان بودن سایر شرایط قابل پیشبینی است که سودآوری شرکتهای باقیمانده افزایش خواهد یافت.